به قلم حاج محمود علی معتمدی حور
دراوائل سال ۱۳۳۶ هجری شمسی بود در دهستان حور از محال ویلکیج جنوبی تعدادچند نفر ریش سفید بودند ، یکی از آنان بنام کربلایی میرزا رحیم عباسی حور فرزند مرحوم عباسقلی از طایفه قره داغلو ، که ازافراد خیّر و در امورات خیریه همیشه کوشا بود، ازقبیل آوردن چشمه سارها از دامنه های کوهپایه به داخل آبادی بوسیله لوله های سفالی که درآن زمان در داشکسن اردبیل ساخته میشد خریداری میکرده و آب آشامیدنی را به داخل روستا می آورد تا مردم به راحتی از آب استفاده کنند و در ساختن حمام قدیمی حور نیز نقش بسزایی داشته است ، این مرد نیکو کار در بین مردم احترام خاصی داشت از جمله عضو یکی از هیئت امنای مسجد جامع دهستان حور بود ، این شخص بزرگوار در مسجد جامع حور بعد از نماز ظهر نشسته بوده با تنی چند از افراد روستا که درهمان حین دونفر مهمان از دیگر نقاط ویلکیج جهت خواندن نماز وارد مسجد جامع میشوند و بعد از خواندن نماز و اتمام آن ، کربلایی میرزا رحیم عباسی یکی از خادمین مسجد را صدا میزند تا به مهمانها چایی بیاورد اما شخص خادم بی اعتنایی میکند و کربلایی میرزا رحیم فکر میکند که ایشون نشنیده است که مجددا خادم مورد نظر راصدا میزند و میگوید که برای این دومهمان چایی بیاورد ، خادم مورد نظر عوض اینکه چایی بیاورد به کربلایی میرزا رحیم عباسی با بی ادبی توهین میکند ، کربلایی میرزا رحیم عباسی از فرط ناراحتی از مسجد خارج شده به مغازه خود در بازار حور مراجعه و مشغول گریه میشود، در این هنگام هم قطاران او یعنی ریش سفیدان جمع میشوند و علت گریه را جویا میشوند و پی به ماجرا میبرند ، رفقای ایشان اظهار میکنند ،کربلایی ناراحت نشوید اگر اجازه دهید مسجدی دیگر در محله خودمان احداث نماییم ، بعدا به فکر ساختن مسجد دیگری میشوند ، در جستجوی زمین میشوند ولی زمین پیدا نمیشود ، در همین اثنا فردی بنام مرحوم عزیز دادفرما که در بغل مغازه کربلایی میرزا رحیم عباسی مغازه داشته وارد جلسه اینها میشود و میگوید کربلایی میرزارحیم در کنار نهر عمومی مردم ، بنده یکباب انباری دارم که بزرگ است و من آن انبار را به حرمت و احترام شماها و بخاطراینکه مسجد که خانه خدامیباشد میبخشم و هیچ پولی هم نمی خواهم ، در همان موقع ریش سفیدان محل بنامان مرحومین مشهدی میرکریم سیدسرباز و مشهدی میرزاخان فرضی ، یدالله امامی، حاج رشید عبدالله پور ، سید گل آقا اعجازی و پدر سید گل آقا اعجازی یعنی مرحوم کربلایی میرحسین اعجازی جمع میشوند و در بغل انبار اهدایی مرحوم عزیز دادفرما ، یکباب انبار کاهدانی مال وراث مرحوم طهماس جاهدی و یکباب دهلیز متصل به آن را که متعلق به مرحوم عزت بوده را نیز با پول خریداری کرده و به همدیگر اضافه مینمایند ، لازم به ذکر است این انبارها و دهلیز هرسه باب به قدری گود بوده که حدود یکماه طول کشید که از جاهای مختلف حور به آنجا خاک حمل نموده و با خاک پر نمودند تا با زمین اطراف همسطح نمایند تا برای احداث مسجد آماده گردید ،
بعدا در منزل مرحوم میر کریم سید سرباز جلسه گذاشتند جهت جمع آوری پول از مردم محله و ازمنطقه اطراف حور ، جمع کننده پول از منطقه اطراف حور را به عهده مرحوم سید میرگل آقا اعجازی حور محول گردید و اهل محل نیز بصورت خودیاری نذورات وپولهای اهدایی را تحویل سید میرگل آقا اعجازی میدادند و مرحوم میرکریم سید سرباز نیز صاحبان نذورات وکمک کننده ها را دعا میکردند و اطرافیان آمین سرمیدادند ، و داخل مسجد بوسیله چند نفر بنامان مرحومین حاج یوسف وحاج اشرف و حاج رحیم فرزندان کربلایی محسن رستم نژاد معروف به محسن داشقاچی از اردبیل و مرحوم خلیل ساکن روستای آرخازلو از منطقه شیخلو ومرحوم نظام زربار اردبیلی اهل زره ناس اردبیل با چهار دستگاه قاری که در همان موقع داشقا میگفتند از خرمن های پایین حور خاکبرداری و داخل مسجد رابا همان خاک پرکردند و اهل محل هم برای بارگیری وتخلیه بار کمک میکردند ، همینکه زمین مسجد مسطح شد مرحومین عالی معمر حور ، کربلایی میرزارحیم عباسی حور و کربلایی میرحسین اعجازی حور ، هرکدام یکدستگاه ارابه گاوی داشتند ، مرحوم سعدالله معمر فرزند مرحوم عالی معمر ، و مرحوم محمد علی عباسی فرزند مرحوم کربلایی میرزارحیم عباسی حور ، مرحوم میرفتاح اعجازی فرزند مرحوم حاج میرحسین اعجازی باتنی چند از جوانان آنموقع جمع شده از اطراف آبادی ( اوچوخ قاباغی)و ( جلایر) و ( دِم داغی) سنگهای بزرگ راجمع آوری و به مسجد آوردند و ریش سفیدان یکنفر بنام مرحوم توپئش را از روستای بیله درق آوردند بنایی وسنگ چینی زیر بنای مسجد که در این کار نیز چند نفر از ریش سفیدان قوی هیکل از قبیل مرحوم مشهدی میرزاخان فرضی و مرحوم مشهدی رشید عبدالله پور ، مرحوم سعدالله معمر و مرحوم یدالله امامی به استاد توپئش کمک میکردند ، خلاصه زیر بنای مسجد با سنگ وگِل به
اتمام رسید ، بعداً شخصی را بنام حاجی سلطان قاسمی اهل روستای بریس که معمار آن دوره بود ، جهت ساختمان مسجد به حور آوردند و روزی مبلغ بیست وپنج ریال مزد قید کردند بعلاوه خوراک نامبرده ، او نیز با چند نفر از جوانان آن دوره مشغول دیوار چینی شد وکار را به اتمام رساند ، آن مرد کمی از نظر ایمان ضعیف بود ، چونکه در آن زمان از مزد آن مبلغ بیست وپنج ریال کم آمد یعنی موجودی و دارایی مسجد که از ملت جمع شده بود تمام شد و بیست وپنج ریال کم آمد ، اما آن مرد قبول نکرد که بیست وپنج ریال را بخاطر مسجد ببخشد و دست بردار نشد تا اینکه مرحوم سید گل آقا اعجازی مجبور شد اسبی را که از آن برای سواری استفاده میکرد به آن مرد بدهد و او نیز با کمال تعجب اسب را با خود بردند ، و این سید بزرگوار با آن وضعیت جسمانی خویش پیاده ماندند که در آن زمان گارد جنگل می نامیدند
ریش سفیدان به پاسگاه جنگلبانی رفتند و اجازه گرفتند که چند نفر جهت درست کردن نال و الوار به جنگل بروند کار کنند بعدا به مسجد حمل شود ، هنگام حمل به روستای حور مامورین چشم پوشی کنند که مورد قبول جنگلبانان قرار گرفت ، بعدا مرحومین پدرم محبت معتمدی حور ، معرفت امامی حور ، اسد شمیعی حور ، ابراهیم پیری حور ، محمد اشرع حور و حاجی ستار حقیقت حور رفتند در جنگل این کارها را انجام دادند و چهارپا داران محله نیز تمامی الوارها و نالها و وله ها را مجانی ازجنگل به مقصد مسجد حمل نمودند و در داخل مسجد یک کارگاهی از چوب درست کردند والوارها را وارد کارگاه کرده و آنها را دونفره با اره سرکش بر روی کارگاه سوار میکردند و از هر الوار تعداد سه قطعه تخته درست میکردند جهت پوشاندن روی نالها ، برای اینکه مسجد را تیر ریزی کنند چند اصله درخت تنومند بید جهت تیر ریزی احتیاج و پیدا کردنش مشکل بود ، دو اصله درخت بید را مرحوم مشهدی خدارحیم معمر ویک اصله درخت را مرحوم عالی معمر ، و یک اصله درخت دیگر را مرحوم میر آلهقلی اعجازی و یکی دیگر را مرحوم مشهدی حبیب الله ترابی و یکی دیگر از روستای رز و دو اصله درخت تبریزی را که اهدا کننده آن در خاطرم نیست ، خلاصه این همه تیرها را با گاو به حیاط مسجد حمل میکردند مرحوم استاد جمشید عطایی با کمک چند نفر اطراف درختان را با تبر می ریخت و آنها را بصورت تیر در می آورد و چند عدد نیز ستون درست کردند وکلاهک بر روی ستون گذاشتند و درست کردند در نهایت روزی فرارسید با همت مردم محل مسجد را تیر ریزی کردند و نالها را روی تیرها ردیف کردند وتخته هارا به نالها میخکوبی نمودند ، داخل مسجد کاه وگل نشده و دیوارها نیز کاه وگل نشده ، زمین مسجد صاف ومسطح آنچنانی نیست ماه محرم فرا رسید
نه اینکه مردم محل با مردم مسجد جامع رقابت میکردند از خانه ها گلیم رنگی وجاجیم رنگی جمع کرده دیوارها را با جاجیم وگلیم آذین بندی کردند و کف مسجد را نیز باگلیم وپلاس مفروش کردند و میخواهند در مسجد عزاداری شود ، در داخل مسجد مرحوم سید گل آقا اعجازی یکدسته سینه زنی مرکب از بیست وپنج نفر بزرگ وکوچک تشکیل دادند و مرحوم یدالله امامی با اسب رفت از اردبیل یکنفر نوحه خوان که درجه داربود آورد به مبلغ سی تومان و یکنفر عالم بنام مرحوم میر اسماعیل مجتهدی ساکن پیرعبدالملک اردبیل را آوردند ،خلاصه ماه محرم به همین منوال گذشت ، کار ساختمانی مسجد تمام نمی شود ، مرحوم سیدگل آقا گاه خودش میرود وگاهی برادرش میر فتاح را میفرستد به ییلاق ها ازمردم جهت ساخت مسجد از نظر پولی کمک میگیرد ، طوری شد که سقف مسجد با کاه وگل پوشانده و دیوارهای داخل مسجد نیز کاه وگل گردید ، داخل مسجد نیز با گل تخته ماله کشیده شد وصاف گردید ، مرحوم سیدگل آقا با اسب رفت منطقه تالش الوار وتخته از درخت گردو و غیره تهیه نموده و به خانه آن سید بزرگوار حمل گردید و سید بزرگوار از روستای سقزچی فردی بنام مرحوم غلام اصغر شاه حسینی را به خانه خودش دعوت کرد که آن فرد در خانه سیدگل آقا حدود یکی دوماهی بیتوته نموده درب وپنجره ها و منبر و جای طشت را درست کردند تا مسجد حالت سجده گاه را پیدا کرد ، دوسه سالی در این مسجد فقط دسته سینه زنی عزاداری میشد ، مکان برای جمع شدن دسته سینه زنی جهت شابت دادن و تمرین قبل ازسینه فراهم نبود تا اینکه مرحوم حاجی میرحسین اعجازی که یکباب دکان در مجاورت مسجد داشتند آن را به عباسیه وقف نمودند و فرمودند دسته سینه زنان در همین مکان جمع شوند و بنام عباسیه اجتماع کنند و شابت بگویند و پس از تکمیل شدن دسته و خواندن شابت به آرامی و با فریاد حسین " مظلوم" و مظلوم " حسین" وارد مسجد شوند و سینه بزنند
بعد از آن دسته زنجیر زنی نیز تشکیل یافت و مردم جمع شدند و به زنجیر زنی مشغول شدند ، مسجد هم با کاه وگل تعمیر اساسی گردیده بود ، مرحوم باباخان فتوحی که پیرمرد مومن ومتعصب بودبه دیوارهای مسجد نگاه میکند و ناراحت میشود و از مال دنیا نیز هیچی ندارد ،فقط یک قطعه باغ داشت بنام بابا خان باغی ، آن باغ را به مرحوم حاج یدالله دوامی فروخت و بها باغچه را کلا به مسجد اهدا نمود و در خواست کرد که با این پول فقط مسجد را سفید کاری کنید و بعد از فوت بنده مرا نیز در ورودی مسجد دفن کنید ، البته خواسته مرحوم باباخان فتوحی بجا آورده شد ، اما جهت دفن شدن در درب ورودی مسجد از مجتهدین وقت استفسار شد و آنها اجازه ندادند ، لازم به ذکر است مسجد از آن موقع تا بحال سه الی چهار بار تغییر یافته و به صورت امروزی در آمده است ، حالا معلوم میشود که چرا مجتهدین آن زمان اجازه دفن آن مرد مومن و خداجو را در ورودی مسجد نداده بودند ، البته در هنگام ساخت همین مسجد تنی چند از طایفه قره داغلو، وتنی چند از طایفه عربلو و یک نفری از طایفه اعجازی مخالف ساخت همین مسجد بودند ، ومخالفان بعد از پنج ، شش ، سال یواش یواش به این مسجد آمدند که قبلا به مسجد جامع می رفتند که اسم بردن از آنها به صلاح نمیباشد ،
سرگذشت تشکیل شدن این مسجد زیاد است ، مدت زیادی مرحوم سیدگل آقا اعجازی به امورات مسجد میرسید و بعد از اینکه از حور کوچ نمودند برادر او مرحوم سید میرفتاح اعجازی با سایرین به نحو احسن به امورات مسجد میرسیدند که در سال ۱۳۷۲ لیله عید فطر ماه رمضان برای مسجد از مردم نذری جمع میکرد و در حق نذر دهندگان دعا مینمود که در همان حین در داخل همین مسجد جان به جان آفرین تسلیم کرد ، خدا غریق رحمت کند انشاالله و از آن سید بزرگوار فرزندی بنام میرجواد اعجازی به یادگار ماند گرچه جوان بود و سن کوچکی داشت ولی درمیان مردم از احترام خاصی برخوردار بود و چون لهن ولحجه خوبی داشت به شغل مداحی مبادرت میورزید ، تقریبا آداب و رسوم عموی بزرگوارش سیدگل آقا و پدربزرگوارش آقا میرفتاح را ادامه میداد او نیز بعلت عارضه سکته مغزی تسلیم حق گردید و کلیه اعضای بدن مطهرش را به مریضان نیازمند عضو ، اهدا نمودند خداوند او را نیز غریق رحمت کند انشاالله
اینجانب حاج محمود علی معتمدی حور همه این نوشته ها را عملا با چشم خود دیده و بیان کردم و از معده خودم نمی بافم ، چنین فکر کنید در همه این جریانات بودم و در ذهن خود یادداشت میکردم تا اینکه خداوند توفیق داد احداث چگونگی مسجد تازه معروف به مسجد حضرت ابوالفضل علیه السلام را بطور اختصار نوشته وعکس بعضی از آن آقایان را نیز جهت ملاحظه آن عزیزانی که آنها را ندیده اند نشان دهم ،چون عکس ریش سفیدانیکه زحمت زیاد متحمل شده اند پیدا نکردم که درج همین خاطرات باشد عذر می طلبم
یکی از خدمتگزار مسجد حضرت ابوالفضل علیه السلام دهستان حور حاج محمود علی معتمدی حور ۱۴۰۳/۵/۹
قبل از عهدنامه ننگین ترکمنچای هوربه عنوان یکی از روستاهای دارالمرز محال ویلکیج من اعمال الکای آستارا بوده است.در دوران نادر شاه در ایالت آذربایجان بیست خان نشینی ؛پنج سلطان نشینی وپنج ملیک نشینی ایجاد شدند جالب توجه اینکه به سالهای پس از قتل نادرشاه وآمدن عباس میرزا نایب السلطنه به تبریز به عنوان حکمران آذربایجان؛ دوران خان نشینی نامیده می شود. خوانین این خطه در حوزه ولایت خود با استقلال ویا نیمه مستقل به حکومت می پرداختند(سرداری نیا1386/ص4-193) یکی از این خان نشینی های مستقل؛خان نشین تالش به مرکزیت آستارا بوده است . از نظر تقسیمات ؛خان نشینی ها به محا لها تقسیم می شدند وآنها هم توسط نایب ها اداره می شدند. (سرداری نیا1386/ص198) تالش معمولا به دو قسمت تقسیم شده 1-تالش تالش دولاب به مرکزیت (کسگر- فومن- پونل)
2--آستارا –لنکران به مرکزیت(آستارا- لنکران- نمین) دومی از محالات یازده گانه زیر تشکیل یافته بود:
1-محال آسالم2-کرگانرود3-ویلکیج4-آستارا5- خانبیلی6-چای ایچی لنکران7-زووَند8- الوف9-دشته وند10- اوجارود11-مغان( برادیگاهی /ص23)دارالحکومه محالات یازده گانه فوق تا دوران نادرشاه شهر آستارا بوده ولی در سال 1247 میلادی در عهد حکومت میر جمال الدّین(میر قره خان) ابن سید عباس، که تمام قلاع آستارا ویران شده بود طبق دستور نادر شاه جبراَ دارالحکومه را از آستارا به لنکران انتقال می دهند.(تالشلی/ص 15و16) آستارا ولنکران(تالش) جزء گیلان یا آذربایجان نبوده تا دوره قاجاریه محال آستارا وتالش ایالت خود مختاری منظور می شده است.(نعمت اللهی/ ص 29) تا جایی که در دوران میر مصطفی خان تالشی علاوه براینکه خان نشین آستارا –لنکران بر حکومت مرکزی (تهران) مالیات سالانه پرداخت نمی کرده بلکه از درآمدهای گیلان نیز مبلغی به آن خان نشین پرداخت می شده است .سلطنت کریم خان زند به تعبیر امروزی به صورت فدراتیو بود که به حکام شهرها وایالات ؛اختیار واستقلال داخلی داده بود.(ریاحی/ص264) هر خان نشینی با خان نشینی های دیگر دارای مرز بوده وبه قرا وشهرهای واقع شده در مرز دو خان نشین ؛اصطلاحا دارالمرز می گفته اند .
درتاریخ21فوریه1828(5شعبان1243ق) خان نشین آستارا- لنکران به دوقسمت تجزیه قسمت شمالی که به روسها تعلق گرفت ایالت لنکران نامگذاری وبه پنج منطقه یا شهرستان بانام های :لنکران؛آستارا؛زووَند؛ورگَ دوزوارکیوان تقسیم شد وقسمت جنوبی نیز به سه ناحیه آستارا؛ ویلکیج و اوجارود تقسیم و ویلکیج(نمین) به عنوان دارالحکومه نواحی سه گانه فوق انتخاب گردید.
حد جنوبی وغربی محال ویلکیج از اعمال تالش ؛از یک طرف ازخواجه بلاغی وتقی دیزج به قریه دولت آباد مشهور به آخمز واقع در کنار سیاهرود(قره سوی نوجه ده) در قدیم سنور ضلع غربی متعلقه ملک تالش بوده اند. (( برادیگاهی /ص19) برادیگاهی به مرزهای ویلکیج واردبیل از قره سو تا حور اشاره نکرده است لازم به ذکر است که روستاهای آقبلاق رستم خان ؛ مرنی؛ بریس؛سقزچی و هور از روستا های دارالمرزو فاروق خاک وسرحد محال ویلکیج واردبیل بوده اند.
طبق نوشته جات و اسناد مالکیت بجا مانده از دوران صفویه در خصوص روستاهای هورو سقزچی،آن روستاها دارالمرز و من اعمال الکای آستارا بوده اند ..قباله جات؛ اسناد مالکیت ؛نامه های اداری وحکومتی پیش از به روی کار آمدن سلسله پهلوی نشان می دهد که اسم این دهستان با «ه» هوّز نوشته می شده نه با «ح» جیمی.برای مثال در سند شماره (218-1-22-1330ق) آرشیو وزارت امور خارجه نام روستای حور به شکل هورنوشته شده است.(نیکبخت1386/ ص181) در بعضی از کتابهای تاریخی مخصوصا کتابهای مربوط به دوران شیخ صفی وقبل ازآن نام روستای هور(حور) را به شکل هار ازنواحی دارالمرز اردبیل نوشته اند(ابن بزاز اردبیلی1376/ص996) مرحوم بابا صفری در کتاب اردبیل در گذرگاه تاریخ بدون اینکه از هار یا هور نام ببرد اشاره ای گذرا به چپاول این روستا توسط ایلخانیان داشته است.(صفری1370/ص70) واژه har در یسنا؛هات 31- بند13؛هات44- بند2؛ هات49- بند1وهات58- بند4؛ به معنی پاسدار؛ پاسداری و ونگهبانی است(عبدلی1386/ص268) به علت سوق الجیشی بودن منطقه و وجود قلاعی از قبیل قیزقلعه سی؛ قلعه اولاسی؛ سنگر و... چه بسا این منطقه زمانی پایگاه و پادگان نظامی بوده است. این را نیز فراموش نکنیم که قوم هوریان پیش تردرشرق ودرنواحی کوهستانی جنوب غربی دریای کاسپین(بخشی از تالش واردبیل)می زیستند؛سپس به غرب کوچیدند واز مرزهای 2300پ م چندین حکومت نیرومند در کرانه های فراتوخابور تشکیل دادند که یکی از آنها دولت میتانی بود.(قرشی 1373ص8-67)
کتابشناسی :
1-ابن بزاز درویش توکلی؛1376؛صفوه الصفا؛ تصحیح غلامرضا طباطبائی مجد؛تهران
2-بورادیگاهی؛ سعیدعلی کتاب خطی موجود در کتابخانه مجلس شورای اسلامی
3-ریاحی؛دکترمحمد امین؛ تاریخ خوی؛ تهران
4-سرداری نیا؛صمد؛1386؛سیری در تاریخ آذربایجان؛تبریز
5-صفری؛ بابا؛1370؛اردبیل درگذرگاه تاریخ؛ جلد1 اردبیل
6- عبدلی؛علی؛1386؛تاریخ تالش؛تهران
7-قرشی؛امان الله؛1373؛ایران نامک؛تهران
8- میرزا احمد؛1383؛ا خبارنامه؛به کوشش حسین احمدی؛ ؛تهران
9- نعمت الهی؛بهروز؛1380؛تاریخ جامع آستاراوحکام نمین؛اردبیل
10- نیکبخت؛رحیم؛1386؛تحولات منطقه اردبیل؛ ؛ تهران
دوندی هاوا "اینانلی "دا.
یاغدی یاغیش "اوچی لار" ا
آشدی داشدی " صبر چایی"
سل آغلادی من آغلادیم
یل اسدی " ساققال آشدی" دا،
"هِل"ین باشین داراخلادی
باشیمدا گوردی آغ توکی ،
هِل آغلادی من آغلادیم
قوروتدولار بولاغلار ی ،
سوساتدیلار دوداغلاری.
یورد وموزون بوحالینا
ایل آغلادی من آغلادیم
خزان یلی حزین حزین،
اَسیب مشه اولوب تالان
خزان لا من قوجاقلاشیب ،
یل آغلادی من آغلادیم
================
اینانلو: کوه ییلاقی است در جنوب شرقی حور
اوچی لار: منطقه ییلاقی است در نزدیکی اینانلو
صَبَر چایی: رودخانه ای است در قسمت شمالی حور
ساققال آشدی: گیروه حور- چوبر .
هل: نوعی گیاه بادوام است که در قدیم بر روی "وله" ها برای ساختن سقف خانه ها استفاده می کردند
قره سو
(آیا شما باور میکنید آب سیاه باشد؟)
قره واژه ای است متعلق به زبان مادر(هندو اروپایی) به معنی بزرگ، وسیع. در اوستا kara بمعنی بزرگ آمده است. مانند: "کره رود" در اراک، که به معنی رودخانه بزرگ است، و یا دره "چول كارا" در شهرستان دورود استان لرستان که به معنی چاله بزرگ است. . این کلمه در انگلیسی , grand, great grievous, در فرانسوی grand
درآلمانی Groß و در کردی "گوره" به معنی بزرگ کاربرد دارد و نیز در ترکی آذری "قره" یا "قارا" ودرزبان استانبولی "کارا" به معنی بزرگ می باشد. در تاریخ، شما به شخصیت، "اردشیر خوره " بر میخورید که به معنای اردشیر بزرگ بوده است. همچنین، کلمه "خر"، که به معنای "بزرگ " است، برگرفته از همین واژه میباشد (مانند «خرچنگ»: "دارنده چنگ بزرگ"، «خرگوش»: "دارنده گوش بزرگ"، «خرمهره»: "مهره بزرگ"). بسیاری از روستاها، شهرها رودها، کوههای آذربایجان که در نامشان کلمه "قره" وجود دارد، بر خلاف تصور همگانی، به معنای "سیاه" ترکی نیست، بلکه به معنای بزرگ است.
بنابراین:
قره کلیسا: کلیسای بزرگ، کلیسای اعظم (توجه داشته باشید که قره کلیسا، سفید رنگ است)
قره چمن: چمنزار بزرگ
قره خان: خان بزرگ
قره باغ: باغ بزرگ
قره آغاج: درخت بزرگ
قره سو : رودخانه بزرگ
قره یا قارا + سو:
در مورد « سو» اتفاق نظر وجود دارد و معادل فارسي «آب» است اما قسمت اول يعني « قره، قارا » مورد بحث و اظهار نظرهاي متفاوت قرار گرفته و به مصداق « هر كسي از ظن خود شد يار من» نظرها داده شده است. در مورد كلمه ي قره يا قارا اولين و آسان ترين برداشت كه به ذهن متبادر مي شود، رنگ سياه است ولی بدنبال آن این سوال مطرح می شود که چرا به آب بی رنگ باید صفت سیاه داد؟ آب که ا سياه نيست چرا نام این رود خانه را قره سو گذاشته اند؟ اين واژه ( قره يا قارا) با تركيبات خود چندين معنا و مفهوم ديگري را همراه دارد. به عنوان مثال:
_ در « قره پول »،قره مفهوم كم بهايي و يا فاقد ارزش بودن را مي رساند و الا هرگز پول يا سكه اي به رنگ سياه ضرب نشده است. با اين كه در ظاهر « قره»ي كم بهايي با « قره» ي رنگ سياه در جناس تام است ولي وقتي با قسمت بعدي تركيب مي شود، معناي ديگري دارد.
_قره يا قاراباغ: همه مي دانند كه باغ سياهي وجود نداشته و ندارد و در اينحا هم قسمت اول تركيب به معني فزوني به كار رفته است. در واقع قره باغ مفهوم جايي را مي رساند كه باغ در آنجا فراوان است.
_قره قوم: دشت نام آشناي تركمنستان كه اگر آن را شنزار سياه معني كنيم، مرتكب اشتباه شده ايم بلكه « قره» در اين تركيب نيز به معني وسعت به كار رفته است. يك منطقه وسيع پر از شن و از آن سبب به اين نام شهره گشته است.
_قره قشلاق: قشلاق محل زمستاني نگهداري دام است ولي چگونه قشلاقي سياه باشد، مشخص نيست. قره قشلاق محلي را گويند كه زيادي قشلاق و يا بزرگي قشلاقي را نسبت به ساير قشلاق ها برساند.
_قره داغ ( ارسباران) نامي است براي منطقه اي در شمال شرق استان آذربايجان شرقي شامل شهرستان هاي اهر، كليبر،ورزقان، هريس و خداآفرين به مركزيت اهر كه قديماً شامل 18 محال و بعضاً 13 محال مي شد.
_از اصطلاحات ناله و نفرين كه گويند « قره گونلي»، « قره يوللي» و « بير قره داش اولوم دوشوم باشيوا»،هدف از قره داش رنگ ظاهري آن نيست چون در واقع با سنگ سفيد فرق نمي كرد و در آن صورت «قره» مي بايست از جمله حذف مي شد. قره در اينجا هم جرم و سنگيني آن را بيانگر است.
_قره چور: چور به معني سم است. همانطور كه در تركيب مصطلح « زهر مار و چور» نيز به كار مي رود. هر دو مترادف هستند. منظور از « قره چور» سم سياه رنگ نيست. قره در اين تركيب به مفهوم زهرآگين و زياد مسموم كنندگي به كار رفته است. البته اين تركيب نام طايفه اي است كه از تركيه به ايران آمده اند. قره چورلوها خنجر نيم دايره اي كوچك با شال به كمر مي بستند كه اين خنجر به خاطر برش نيم دايره اي و زيادش طوري كه كمان آن بيشتر فرو مي رفت و عصب ها را پاره مي كرد و زخمش ديرتر التيام مي يافت، مجروحين اين خنجرها فكر مي كردند كه خنجر اين طايفه آلوده و آغشته به سم هاي كشنده است و به همين خاطر آن ها را « قره يا قارا يا قرا» چورلو ناميده اند. در صورتي كه اصلاً سمي در ميان نبوده است. امروزه اكثر قره چورلوها در اهر زندگي مي كنند.
_در تركيب « قره بخت»، منظور از « قره»، « بد» است. مثل بدبخت در قبال خوب بخت و الا بخت فاقد رنگ است چه سياه چه سبز.
پس با توجه به همه ي نمونه هاي اشاره شده، بهتر است در معني و تفسير قره سوتعمق بيش تري داشته باشيم « قره » در كلمه ي قره سوبه معني وسعت و درازای رود است چرا که قره سو یکى از مهمترین رودخانههاى استان اردبیل است که به رود مرزى ارس مىریزد. (ادامه دارد)
"لمیر" ،"چوبار" سنه باخار
جانیم سنگر گوزوم سنگر
سینوندن گور چایلار آخار
منیم سازیم، سوزوم سنگر
"خیل اوچان"دا،(چیر )داغیندا
سوایشمیشم بولاغیندا
گوزل (کهل قاباغی)ندا
چوخ گزمیشم اوزوم سنگر
چاروادارلار دسته دسته
گورسنورلر"روبون"اوسته
یول گلیرلر آسته آسته
دئین نئجه دوزوم سنگر؟
چیخماز وطنین سوت قاتیقی قایماغی یاددان
تندیر چورگی، شور، پنیری، بال، یاغی یاددان
باغلاردا گیلاس، آلبالی سی، آرمودی همده
داغلارداسویی گوی چمنی یایلاغی یاددان
گیندو، کَهَرازدار، سُوآجَر، لِنزی، کوبین، نول
قیرچم، وَشَرَه، گوی خیل اوچان، چیرداغی یاددان
حوردا حوراچشمه ایله گوزه، دیب گوزه، همده
رَز ایستی سویی،داش بولاغی خان باغی یاددان
فرهادکیمی سن تیشه گوتور یاز قیه لر ده
جان وردی "محبت" داها چیخماز داغی یاددان
خان باغچاسی قان باغچاسینا دوندو؛ داغیلدی
پـــــــــروارقویونی اوزگییه یاد گئتدی ساغیلدی
دای طایفا قوهوم تنگه ده داستان دی ناغیلدی
نورممد عمی کارخاناسی یاتدی کی یاتدی
کرکی له اره؛رنده سسی باتدی کی باتدی
کهلیک له طوطی محله میزه گلمز وقونماز
کئچدی اوجاقی تنگه میزون بیر داها یانماز
خان باغچاسینین بختی یاتیب بیرده اویانماز
یوخ حاجی مراد؛ تنگه ده درمان سسی گلمیر
سیندی قارا نی لر؛داها نرمان سسی گلمیر
یوخ حاج شـکور؛گئتدی اوداستانه قاتیلدی
دفتر حسابون پاره ســــــــی آشغاله آتیلدی
چُرتکیله چَلو؛ داش َتَرَزی؛ مفته ساتیلدی
بلی حاجی نون خانه سی غمخانیه دوندی
اوچـــــــدی دکانی گور نجه ویرانیه دوندی
..................................................
...................................................
.................................................
.................................
..................................
==============================
خان باغچاسی: کندیمیزین گونئی طرفینده اولان بیر محله دیر.
نورممد عمی کارخاناسی مرحوم حاجی نورمحمد دانائی نین نجارخاناسی منظور نظردی.
کهلیگ : مرحوم کهلیگ ندائی آقای احمد آقا ندائی نین قیزی
طوطی:مرحوم طوطی مرحوم احمد رستگارین قیزی
حاجی مراد: منظور آسیابمرحوم حاجی مراد ایمانی است
نرمان:مرحوم نریمان نوری کی خوب نی می نواخت
خالام: منظورخاله مرحومه ام زلیخا رستگار است
موضوعات مرتبط: تحلیل مسایل تاریخی دهستان
راهی را که انتخاب کرده اید بهترین راه خدمت به نسل کنونی وآینده حور می باشد . گام هایتان استوار و راهتان پر رهرو باد
هر دم از این رهگذار، رهگذری می رود....
خانواده های محترم میکائیلی حور
بدینوسیله درگذشت مرحوم مغفور شاه محمد میکائیلی حور
را به خانواده های معزز ومعزی تسلیت گفته و از خداوند متعال
برای بازماندگان صبر جزیل خواستاریم. ارواح پاک درگذشتگان، قرین
رحمت الهی باد.
محبت فروغی
موضوعات مرتبط: تسلیت لر
قبلا خاستگاه طایفه پیچاقچیلو که شعبه ای از آن در هور ساکن هسند را نوشتیم اکنون می خواهیم در خصوص خاستگاه سه طایفه تکلو و عربلو و اینانلو که اولی در رز و قیزیل قیه ورگه های آن در هور ؛دومی در هور و رد پای سومی هم در منطقه هور قابل ردیابی است (ییلاق وکوه اینانلو) به اختصار ارایه دهیم
تکله لو: (تهله لی)
در این که خواستگاه اصلی طوایفی از قبیل تکله لو و اینانلو کجا بوده است نظریات مختلفی ارائه شده است
در قرن نوزدهم سه فقره گزارش توسط افراد زیر در این خصوص انتشار یافت که عبارتند از :
1-گزارش سرهنگ ای.آ.اگرانوویچ کمیسر سرحدی روسیه که در سال 1870م./9-1248ه.ش به چاپ رساند
2-گزارش گوستاو راده طبیعی دان آلمانی که در سال 1880م/9-1258ه.ش در تالش و در میان شاهسون های دامنه ی سبلان به سیاحت پرداخته بود
3-گزارش مارکف نماینده ی سیاسی روسیه که در سال 1890م/1268ه.ش منتشر نمود
هر سه گزارش فوق خواستگاه طوایف تکله لو و اینانلو را آسیای صغیر می داند طبق این گزارشات در زمان شاه عباس اول شخصی بنام ینصر پاشا به همراه اتباع خود از آسیای صغیر به ایران آمد و از شاه ایران اذن اقامت خواست شاه با خرسندی تقاضای او را پذیرفت و طوایف تحت تابعیت او را شاهسون نامید و به ینصر پاشا فرمان داد تا برای اقامت اتباع خود ییلاق و قشلاق مناسبی بیابد به نظر اگرانوویچ ینصر در ناحیه ی خوی شهری در نزدیکی دریاچه ی ارومیه زندگی کرد در همان جا نیز درگذشت پس از مرگش شش پسر به نام های گوجا بنده علی پلات دمیر ساری خان و نوروزعلی از او باقی ماند برادران پس از مرگ پدر از یکدیگر جدا شدند وهر کدام طایفه ای را تحت ریاست داشتند نام آنان بر این طوایف گذاسته شد بعداً از هر طایفه طوایف کوچکتری به وجود آمد اگرانوویچ کلیه ی این طوایف و شمار چادرهایشان را فهرست خوانده است او اعتقاد دارد طوایف زیر زیرمجموعه ی طایفه ی پلات لو می باشند
1-شیخ لو 2-آبی بگلو 3-یورتچی 4-تکله لو
5-یکه لو 6-قوزاتلو 7-دورسون خوجالو
همچنین اگرانوویچ اعتقاد دارد طایفه ی دمیرچی لو دارای زیر مجموعه ی زیر می باشد
1-اینانلو 2-عرب لو 3-حاجی خوجالو
به نظر راده و مارکف گروهی از ابواب جمیع ینصر پاشا به هنگام ورود به ایران از او جدا شده اند و با اجازه ی شاه به خراسان کوچیده اند
راده نیز مانند اگرانوویج اعتقاد دارد که ینصر پاشا شش پسر با همان نامم هایی که در گزارش اگرانوویچ قید شده داشت با این تفاوت که در گزارش اگرانوویچ طوایف تابع پسران ینصر پاشا متفاوت از گزارش راده است
بنا به گزارش راده پیوندهای اولیه ی میان طوایف به شرح زیر بوده است :
اینانلو: 1- پیر ایواتلو 2- کلاش 3- کور عباسلو 4-گیگلو 5-یورتچی 6-دورسون خوجالو
بیگدلو: 1-اجیرلو 2- حاجی خوجالو 3- یئدی ایماق 4- عرب لو 5- چاکرلو 6-قبادلو
ضمناً به نظر راده طایفه های بیگدلو و اینانلو همزمان با ینصر پاشا وارد ایران شده اند به بیان دیگر طوایف اینانلو و بیگدلو از طوایف زیرمجموعه ی پسران ینصر پاشا نبوده اند ولی همزمان با ینصر پاشا از اسیای صغیر وارد ایران شده اند مارکف نیز در اینکه طوایف اینانلو و بیگدلوها با ینصر پاشا به ایران امده اند با راده هم عقیده می باشد
عربلو ها:
عربلو های حور در قدیم بصورت عشایری زندگی می کرده اند قشلاقشان در مغان وییلاقشان منطقه حور بوده است . باگذشت زمان در حور ساکن وشروع به زندگی ثابت می نمایند .
امروزه شاخه های قدیمی این طایفه در مغان در چند منطقه از جمله شهر تازه کند قدیم(که قبلا قشلاق خصوصی آنها محسوب می شد)،منطقه قره دره (واقع در بخش هفت کشت و صنعت)،محله عربلو پارس آباد و بخش عمده دیگر آن در شهر مشگین و دو روستای آن به نام عربلو کندی و ارشق ساکن هستند.
شغل بیشتر افراد این طایفه عشایری و ییلاق آنها واقع در بین اراضی روستای آغبلاغ مشگین و کوه آیقارمی باشد.
شاخه های این طایفه در هور متشکل از خانواده های زیر است:
معمرها - دیندارها - باهوش ها - هوشیارها - جاهدی ها - مهدی نژادها و.......
موضوعات مرتبط: طایفه های ساکن درحور
تعمیر وترمیم حمام قدیمی حور
ضرورت اجرای طرح:
الف- عصر،عصر ارتباطات است ویکی از ارکان ایجاد ارتباط وجود اطلاعات است. برخی از مهمترین ابزار تهیه وتامین اطلاعات عبارتند از کتاب ،روزنامه،مجله و...... برای نگهداری ،مطالعه و استفاده از این ابزارها نیاز به جایگاهی است که اصطلاحا به آن کتابخانه می گویند پس برای حرکت بازمان نیاز به کتاب وکتابخانه داریم که متاسفانه روستایمان محروم از این نعمت می باشد.
ب -حفظ آثار فرهنگی قدیم زظیفه دولت وملت می باشد با تعمیر وترمیم حمام قدیمی حور می توانیم این اثر بیاد مانده از نیکانمان را حفظ نماییم
پ- از آنجا که نسل جدید از خود به کافه خانه های سنتی گرایش نشان می دهند اختصاص قسمتی از حمام قدیمی حور به شرط اینکه ترمیم شود به کافه خانه سنتی اولا با اجاره دادن آن منبع در آمدی برای روستا خواهد بود ثانیا به یکی از نیازهای جوانان پاسخ داده خواهد شد
ت -از آنجا که حور روستاییست باستانی حفظ آثار باستانی احتیاج به مکانی دارد که اصطلاحا به آن موزه میگویند.اگر قسمتی از حمام قدیمی حور(به شرط تعمیر و ترمیم )جهت حفظ و نگهداری آثار قدیمی حور از قبیل سنگ نوشته ها نوشته های خطی عکس های قدیمی دست نوشته ها و... اختصاص داده شود کمک بزرگی به نسل های گذشته حال و آینده خواهد بود.
موضوع طرح:
تعمیر و ترمیم حمام قدیمی حور با استعانت مالی از میراث فرهنگی اوقاف بخشداری فرمانداری ،ارشاد و سایر ادارات دولتی و پارتیشن بندی آن به کتابخانه کافه سنتی موزه و...
مزایای طرح:
الف-ایجاد درآمد برای روستا
ب-ایجاد کتابخانه و ترویج فرهنگ کتابخوانی مابین اهالی علی الخصوص دانش آموزان دانشجویان و تحصیلکردگان حور
ج-حفظ آثار قدیمی روستا
ح-تامین امکانات و توسعه گردشگری در روستا
خ- ایجاد اشتغال برای جوانان
س-زیباسازی روستا و از بین بردن چهره کریه و خرابه مانند حمام قدیمی در روستا
موضوعات مرتبط: طرح های پیشنهادی
طایفه طاهریان
طایفه طاهریان که شعبه از آلارلوهای مهاجر از قلمرو روسیه می باشند،در روستاهای حدفاصل تالش و ویلکیج ساکن هستند. قسمت عمده طاهریان در روستاهای رز و حور اسکان دارند و همچنین قسمتی دیگر از آن طایفه در روستاهای چوبر و لیمیر تالش ، بیله درق،کردعلیلو، اوریق و شهر های اردبیل ؛ انزلی و.... ساکن هستند . طاهریان رز به دو تیره اصلی نعمتی وحیدری تقسیم میگردند وهمچنین مهمترین تیره های این طایفه در حور نیز عبارتند از حسینقلی لوها وعزیزلو ها .
خاستگاه طاهریان
مطالب تاریخی زیر ا زکتاب ALAR DASTANI نوشته ALARLI MISIR ناشر Azernesr سال 1993 Baki
اقتباس گردیده است:
آتنونیمی آلار وبه تبع آن طاهریان با سر سلسله این دودمان بنام علیخان پیوند دارد.علیخان تداعی کننده ی شجاعت های کور اوغلی و بنا کننده آبادی های اولیه آلاری ها در منطقه یاردیملی جمهوری آذربایجان می باشد.حقیقت تاریخی در این باره به شرح زیر است که در قرن حاکمیت سلسله هولاکوییان خیلی ازاراضی از جمله آذربایجان تحت تصرف آنها در آمد.این دولت جهت برداشتن قدم های اولیه خود مراغه را به عنوان مرکز حکومت یا پایتخت انتخاب کرد.هولاکو بعد از تصرف بغداد برای حفط و نگهداری ثروت هنگفت به دست آمده از این پیروزی آذربایجان را انتخاب و به آن ایالت ارسال نمود.اودر شهر شاهی واقع در کنار دریاچه ارومیه قلعه ای جهت این کار احداث نمود و اموال غارت شده بغداد را به آن قلعه منتقل نمودو جهت نگهداری این خزانه تامینات نظامی مستحکمی را در آن منطقه به وجود آورد و شهر مراغه را در آذربایجان جنوبی به عنوان پایتخت دولت خود انتخاب نمود .
در "شجره نامه آلار"علیخان، برادر خود را که از او قلعه می خواست کشت و احشام و اسباب خود را جمع نموده به سوی کوهستانهای تالش به راه افتاد تا در منطقه ییلاقی چیچکلی در محلی به نام اوچ بلاغ از توابع یاردیملی جمهوری آذربایجان اتراق نمود. علیخان سه پسر به نام های حسن، غلام و نور پاشا ویک دختر به نام نگار داشت .نام همسر علیخان هَجَر بود. نورپاشا و نگار خواهر برادر تنی بودند.یعنی هر دو از یک مادر زاییده شده بودند این عمل نشان می دهد که علیخان دو بار ازدواج نموده بود.در تاریخ در این خصوص بحثی به میان نیامده است."شجره نامه آلار" که به قلم توانای "کربلایی میصیر رسول اُف "نوشته شده است بیان میدارد که با گذشت چند روز از اسکان علیخان در ییلاق چیچکلی ، برادرزاده او با اطرافیان خود جهت انتقام خون پدرش به ییلاق "شاه نشین" فعلی می رسدوقتی به جنگلهای انبوه و غیر قابل عبور و کوهستانهای سر به فلک کشیده می رسد به وحشت میافتد و به رَمّال همراه خود میگوید رَملی بیانداز تا ببینیم علیخان به کدام سمت رفته است. رَمّال مردی عاقل و دور اندیشی بوده با اطلاع از وجود علیخان در آن منطقه به برادرزاده او می گوید:خان رَمل نشان می دهد که این دره غیر قابل عبور است. شجره نامه نشان می دهد که برادرزاده علیخان با آدمیان خود از آنجا بر می گردد و به همین خاطر نام آن درّه به "درّه کچیلمز" مشهور گردیده است.بدین ترتیب علیخان با خانواده خود در ییلاق شاه نشین در مکان قوشا بلاغ اسکان می گزیند.در شجره نامه آلارنوشته شده است که علیخان مردی مهمان دوست شجاع و مدافع مظلومان و مخالف با ظالمان بوده است. همیشه خیمه علیخان پناهگاه گرفتاران بوده است.زمانی که اجل او فرا می رسد فرزندان خود را فرا می خواند و به پسرانش می گوید پسرانم به شما نصیحتی چند دارم همیشه مدافع مظلومان باشید.فقرا را عزیز بشمارید. به نامردان و خائنین در میان خود جای ندهید. هرکس که از ظلم فرار نمود و به شما پناه آورد به او احترام بگذارید ،به او جا دهید و پنهانش کنید،حافظ ناموس آدمیانی که به شما پناه می آورند باشید .
هَجَر
بعد از فوت علیخان در خصوص هجر این معلومات داده شده است:بعد از اتمام مراسم تدفین علیخان هجر بیمار می شود.با گذشت زمان بیماری او سخت و سخت تر می گردد.پسران او پزشکان محلی را جهت درمان او می آورند ولی این معالجات در بهبودی او اثر نمی گذارند.هجر در وصیت خود دخترش نگار را به پسرانش می سپاردو از آنها می خواهد تا همیشه پشتیبان نگار باشند و به دخترش نیز می گوید دخترم هرقدر عمر داشته باشی از برادرانت جدا نشو.
شجره طاهریان
علی خان
غلام
عاشور
نجف
آقا
رمضان
عباسقلی( آقاجان)
طاهر
احمد
محمد
محمود
رفیع
(جد رفیعی ها)
شفیع
(جد شفیع زاده هاا)
حسینقلی
(جد شادکامها،صبورها،موقر، نوزاد، فروغی، آوریده ، رستگارو....)
فتحعلی
(جد ایمانی ها ، ندائی ها،زمانی ها و...)
فتح الله
(جد طاهری ها ، خردمندها و.....)
(جد بیک زاده ها، علیرضائیها، قاسمی ها ، شکرگزارهاو....)
تیره های مختلف آلار
نسلها به تیره های مختلف تقسیم می شوند به فرزندان حسن،حسن وند، نورپاشا نورپاشاوند و غلام،غلام وند می گویند .به فرزندان نگار دختر علیخان نگارلی و بعضاً حسین وند می گویند.ییلاقات را به قرار زیر تقسیم نمودند:
1- میژاوار (پژنوار - پژنئیر) و سنگر به حسن رسید
2- سریق ،زنگله به نورپاشا و حسین رسید.
3- زمین های شاه نظر قسمت غلام شد.
منبع: (ALAR VE ALARLI LARنوشته BILAL ALARLIسال چاپ 2003 BAKI )
طاهر در پژنوار اتراق می نماید به علت برپا شدن آلاچیق طاهر این محل از قدیم مشهور به(طاهر آلاچیقی =طاهر آلچالیقی) می باشد
امروزه ییلاقات پژنوار طاهر آلاچیقی وسنگر متعلق به نوادگان طاهر می باشند.
مولف شجره نامه آلار تیره های حسن وندیان را به صورت زیر تقسیم بندی نموده است: محمدیارلی ؛سلمانلی؛ کوسالی ؛مرادخانلی؛ غضنفرلی ؛شفیعلی ،تللی
همچنین تیره های غلام وند عبارت است از تاتارلی ؛عبدلی ؛آقاجانی(در آذربایجان جنوبی در 32روستا مستقرند)و قلوبلی(کوهستانی ها)
تیره های نگار نیز به ترتیب زیر می باشد:
اسپرقولی ، آقاقولولی،نقدلی،سریخلی،حاجی عابدینلی،ملالی و لوملی
نحوه ورود طاهریان به ایران
در دوره سلطنت فتحعلی شاه قاجار جد امجد طاهریان فردی به نام عباسقلی خان معروف به آقاجان با 7 پسرش در ولایت یاردیملی تالش در قلمرو حکومت میر مصطفی خان و پسرش میر حسن خان زندگی می کردند بعد از انعقاد عهد نامه ترکمانچای در سال 1243 قمری ، 4پسر عباسقلی خان در قلمرو روسیه و در نواحی جلیل آباد یاردیملی و لیریک ماندگار شده و سه پسرش بر اثر اختلافات خاندانی به سوی قلمرو ایران مهاجرت کرده بودند.یکی از برادران دربین راه فوت می کند .(تاریخ دشت مغان نوشته میر نبی عزیز زاده 1385 ص582) مسکن اولیه دو برادر دیگر بعد از ورود به ایران منطقه بیلداشی اوجارود بوده است.(همان منبع ص584)
طبق تحقیقات میدانی انجام شده توسط نگارنده از معمرین حور مخصوصا مرحوم حاجی شکور شادکام نام یکی از برادر ان که در اوجارود ماندگار شده حسینقلی و نام دومی که روانه کوههای تالش (حور) شده طاهر بوده است که به علت قتل و قنالی که بین فامیلی انجام گرفته بود ماندن آنها در یک محل کار عاقلانه ای نبوده است.به همان خاطر طاهر جهت تامین جان خود ،از اوجارود جدا شده راهی کوههای تالش شده به ییلاق سنگر و پزنوار یا مژنوار آمده در آن ییلاقات اسکان می نماید.ضمناً این ییلاق های چنان که در بالا گفته شد متعلق به تیره حسن وندی های آلاری ها بوده است. احتمالا با املاک غلام وندیها معاوضه گردیده اند. مرحوم حاجی شکور شادکام از زبان پدران خود بیان می داشت تا دوره مظفرالدین شاه با وابستگان نسبی مستقر در اوجارود رفت و آمد فامیلی داشته و به همدیگر عم اوغلی می گفته اند. آن زمان آلارلو های اوجارود در فصول بهار وتابستان در ییلاقات نوئور ییلاق می نموده اند با اسکان آنها در اوجارود این رفت وآمد نیز قطع می شود .
یک تضاد تاریخی
نویسندگان مختلف هر دو آذربایجان ( شمالی ،جنوبی)از جمله مصیر آلارلو ، بلال آلارلو ؛ میر نبی عزیز زاده و..... در آثار خود تاریخ مهاجرت این طایفه از یاردیملی روسیه به ایران را بعد از عهدنامه ترکمانچای ذکر می نمایند همچنین نام برادر سوم را آقاجان معرفی می کنند واذعان می دارند که از سمت نمین تالش به طرف گیلان رفته ودر هشتپر توالش سکونت گزید که اخلاف او امروزه به خاندان آقاجانی شهرت یافته اند.
در خصوص اینکه ورود این طایفه به ایران بعداز عهدنامه ترکمانچای بوده است شکی نیست ولی درمورد آقاجانی های تالش و ارتباط آنها با آلارلو ها وبه تبع آن با طاهریان شبهه وجود دارد.
1-عهدنامه ترکمانچای قراردادی است که در ۱ اسفند۱۲۰۶ (۲۱ فوریه ۱۸۲۸) پس از پایان جنگ ایران و روسیه در قفقاز جنوبی و آذربایجان، بین روسیه وایران امضا شد.
2-طبق تحقیقات اقای اقای عبدالکریم اقاجانی تالش ( یکی از نوادگان آقاجان تالش)در کتاب تاریخ تالش در گستره تاریخ ایران ذکر کرده در دورا ن سلطنت نادر شاه بخاطر مالیات گیری شور شهایی در تالش شد که این شورشها در سال ۱۷۴۷ م رخ دادو در راس قیام کنندگان تالش کلب حسین بک قرار داشت کلب حسین خان سیاه کلاهی هره دشتی هفتمین جد اقا جان خان از نیاکان طوایف اقاجانی رحمانی وهژبری لیسار وتالش تاچوبر می باشد.
با این حساب هفتمین جد آقاجان تالش قبل از ورود او به ایران در هره دشت لیسار ساکن بوده است . یعنی حدود 80سال قبل از ورود آلاریها به ایران آقاجانیها در تالش ساکن ودارای ایل وقبیله بوده اند چگونه می توان آقاجان هره دشت را به آقاجان آلار ربط داد؟
۳- پدر وپسر نمی توانند مسمی به یک اسم باشند طبق نوشته نویسندگان، آقاجان همان عباسقلی بوده که در اوجارود زندگی نموده ود ر همان منطقه نیز فوت نموده است،
در بالا ذکر شد که در داخل غلاموندیان تیره آقاجانی ها در آذربایجان جنوبی در 32روستا مستقرند.
این روستاها عبارتند از:لنگان چوغون گونش غفرکندی تازه کند تکدام بل داشی عین یورت دریامان مجیدلی داش بلاغ تازه کند(2) قارا قدس آرامچی حاجی کند ناقارا چون خانی اینجیلی انگورت دار ساری نصیرلی اروج کند ،تپه کنداون بیر بی لر بینه دیزده شوربلاغ جین کندی، آلارلی گرجان ( احتمالا گرگان) (در اطراف اردبیل)امیر فتح بزرگ (در اطراف اردبیل) رز، حور(در اطراف نمین) زندگی می نمایند.
=============================
توسط : :تالش دیار ناشناخته ها
تشکر از زحمات جنابعالی جهت شناساندن تاریخ و گذشته اقوام منطقه.
================================
توسط: اسفندیار آقاجانی
زحمات جنابعالی برای شناساندن تاریخ گذشته اقوام منطقه قابل تقدیر و تشکر است
وبرای رفع شبهات و روشن شدن مسئله با استاد عبدالکریم مشورت خواهم کرد و ادر صورت لزوم
توضییحاتی داده خواهد شد .متشکر و ممنون .
====================================================
توسط: اسفندیار آقاجانی
ضمن سلام دوباره مختصری از مصاحبه اقای عبدالکریم اقاجانی را نقل میکنم::::::::
،بنده اسنادی دارم که در کتاب نیاورده ام،این اسناد باز گو کننده ریشه ماست پدرم یونس ،پدرش اقاجان پسر رحمان پسر رضا ورضا پسر آوشنگ خان هست.و پدر آوشنگ خان جلال خان که نادر شاه کشت و پدر جلال خان کلب حسین ابیش یا ابراهیم خان می باشد. من تا اینجا شجره ام را میشناسم.
دوتا سند هم دارم از طرف عباس میرزا وچون کلیه املاک ما در الار بوده و الار رود خانه ای که مشتق می شود از رود خانه ارس وییلاق دره یورک ،ما با شاهسون های الار پسر عمو هستیم ودر جنگهای ۱۰ ساله ایران وروس آوشنگ خان امده وطبق معاهده ترکمانچای فمادهای راقید کردهاندکه۳سال فرصت دارید انهایی که ممالکشان این طرفـ ـایرانـ ـقرار گرفته اعلام نمایندو انهایی که در انطرفـ ـروس ـ هستند هم اعلام نمایند که تابع روس باشند و پدر بزر گم قبول نکرده وبه تبریز رفته و حکمی از عباس میرزا گرفته و ایشان را با برادر زاده هایش به تالش گسیل داشته وحکم را به نام محمد خان ریش سفید وضابط کر گانرود می نویسد . پدر بزر گم کسی است که نادر پدرانش راکشته و اینها فرزندان انها هستند.در ضمن به گوشه ای از مبارزات آقاجان بیک که دیگران نوشته اندتوجه فرمایید
http://talesh313.blogfa.com
در مورد نسبت با طایفه اراللو بنده خودم از بزگان در گذشته بسیار شنیده ام که به حسین اقا وطندوست پسر عمو خطاب می کردند و برایم ثابت است قبل ار اقاجان چند پشتش در مناطق هره دشت لیسار ساکن بوده اند ..
ولی در موردنسبت با طایفه اراللو احتیاج به مدارک و سند معتبر هست که باید منتظر بمانیم تا اقای عبدالکریم اقاجانی مدارک و اسنادی که دارند ارائه دهند .
بنده دوباره به اذربایجانیهای غیرتمند ساکن حور عرض سلام و ادب دارم ..واز نویسنده متن هم که باید اقای محبت فروغی باشد تشکر می کنم و در ضمن اگر مطالب تاریخی داشتید به بنده اطلاع دهید.=============================================
توسط : عزیز عبادتی حور
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت آقای فروغی برادر خودم.
مطالب بسیار شیوا و جالبی در رابطه با طوایف ساکن در حور نوشته اید.بنده اطلاع کافی از طوایف ساکن در حور ندارم ولی اگرشما اطلاعات کافی در مورد بقیه طوایف هم داشته باشیدیا طایفه ای که از قلم افتاده باشد ممنون میشم بنویسید.===================================
توسط : پرویز آقاجانی
با سلام و خسته نباشید در مورد تاریخچه آقاجانی های تالش باید ذکر کنم طبق شنیده های شفاهی ما از پدر برزگها سینه به سینه نقل شده موطن اصلی این طایفه آلارلی بوده و با وطندوستها نسبت عموزادگی دارند ولی نمیدانم چرا آقای عبدالکریم آقاجانی در کتاب خود این طایفه رو تالشی معرفی میکند در حالیکه که از لحاظ چهره شناسی و رسم و رسوم هم هیچ تشابهی بین این طایفه و تالشی ها وجود ندارد
موضوعات مرتبط: طایفه های ساکن درحور
پیچاقچی
واژه «پیچاق» در«غیاث اللغات» به معنای کارد آمده است همچنین «فرهنگ نظام » کلمه پیچاق را هم معنا با چاقو. تیغ. کارد که آلت بریدن است؛آورده است. در گویش تركی از دو بهر « پیچاق » یعنی چاقو ، كارد و سرنیزه و پسوند « چی » تشكیل شده است . (چی).(ترکی ، پسوند) در ترکی پسوند نسبت شغلی است و دارنده و متصدی معنی میدهد چون در آخر کلمه درآید به معنی «گر» و «کار» فارسی . در زبان ارمنی نیز که شعبه ای از آریایی است این پسوند معمول است . «پیچاقچی » در ترکی به معنی سازنده و فروشندة کارد است ( رجوع کنید به ردهاوس ذیل «پیچاقچی »). ابن بطوطه نیز که از اخی احمد پیچاقچی در سیواس (ج 1 ص 328) و اخی پیچاقچی در ازاق (آزف ) (همان ج 1 ص 365) نام می برد « پیچاق » راچاقو و « پیچاقچی » را منسوب به چاقو دانسته است . بنابرین «پیچاقچی» معنی چاقو ساز ، چاقو فروش؛ نیزه گذار و دشنه دار را می دهد . این کلمه در ادبیات فارسی نیز کاربرد داشته است:
شب فراق خروس سحر نفس نکشید
خوش آن زمان که سرش را ببرم از پیچاق
(ملافوقی یزدی)
پیچاقچی ها درحور و کرمان
در قسمت شمال شرقی حور محله ایست مشهور به پیچاقچی محله؛ که طایفه پیچاقچی در آن زندگی می کنند. شغل افراد این طایفه دامداری ؛ زراعت ؛باغداری می باشد . در فصول پائیز وزمستان زنان به گلیم بافی می پردازند. درخصوص پیچاقچیان دیگر ومنشائ آنها باید گفت که گروهی از عشایر پیچاقچی از آذربایجان به منطقه كرمان مهاجرت كرده اند و مردمی جنگجو و سلحشور هستند می توان این وجه تسمیه را از نظر روحیه این افراد صحیح تر دانست . گرچه برخی نیز بر این باورند كه نام این ایل را واژه پیچاق به معنی عسل گرفته اند . بنابرین روایات ریش سفیدان و مطلعان ایل پیچاقچی ، نادرشاه افشار این ایل را از قارا داغ آذربایجان به سرزمین كرمان كوچانیده است.
احتمالا پیچاقچیان حور نیز از همان محال قاراداغ به حور کوچانیده شده اند
پیچاقچی ها در ایران
مطابق آمار سال 1993 ؛ آذربایجانیهای ایران شامل 290 هزار نفر افشار، 5 هزار نفر آینالو، 500/7 نفر بهارلو، یک هزار نفر مقدم، 500/3 نفر { اسم طایفه نفر است }، یک هزار نفر پیچاقچی، 3 هزار نفر قاجار، 2 هزار نفر قاراگوزلو و 130 هزار نفر شاهسون {ایل سون} هستند.
لهجه های موجود در داخل زبان ترکی آذربایجانی نیز عبارتند از:
آینالو (ایناللو، اینانلو)، کاراپاپاخ، تبریز، افشار (آفشار، افسار)، شاهسونی (شاهسون)، مقدم، بهارلو (کامش)، نفر، قاراگوزلو، پیچاقچی، بایات، قاجار.
در زیر پیچاقچیهای که در اقصا نقاط ایران زندگی میکنند بطور اختصار آمده است:
پیچاقچی حور] نام طایفه ومحله ایست در دهستان حور؛ از توابع بخش ویلکیج جنوبی شهرستان نمین که اصالتا اهل این دهستان نبوده احتمالا در دوران نادرشاه یا اوایل قاجاریه از مکان نا معلوم ( احتمالا قارا داغ) به این دهستان کوچیده اند. افراد این طایفه به شغل کشاورزی ؛ دامداری مشغول هستند.( یادداشتهای
پیچاقچی صائین دژ.] . دهی از دهستان حومه ٔ بخش صائین دژ شهرستان مراغه . واقع در 23هزارگزی جنوب خاوری صائین دژ و 15هزارگزی خاور راه ارابه رو صائین دژ به تکاب . کوهستانی ، معتدل . دارای 218 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و کرچک و بادام و حبوبات . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آن جاجیم بافی و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4.)
پیچاق محله گرگان . [موضعی به استرآباد روستاق مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو ص 79 و 127 و 128 بخش انگلیسی ).
پیچاقچی سیرجان . [از ایلات کرمان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 95). نام طایفه ای از ایلات کرمان که در کوهستان بلورد میان سیرجان و بافت سکونت دارند. ایلات افشار که در دو تیره پیچاقچی و افشار و در منطقه وسیعی محدود به جنوب غربی رفسنجان و جنوب شرقی جاده کرمان –بم، به مساحت تقریبی 10000 کیلومتر مربع سکنی دارند، به قالیبافی نیز مشغولند. رؤسای معروف این ایل اخیراً اسفندیارخان و حسین خان بچاقچی بودند. در باب این ایل و رؤسای آنها رجوع به تاریخ وزیری چ باستانی پاریزی ص 425، 445، 450 و 451 و فهرست جغرافیای کرمان (وزیری ) و فهرست اعلام آثار پیغمبر دزدان چ 4 شود.
نکات اشتراک پیچاقچی ها:
1- قریب به اتفاق پیچاقچی ها شیعه هستند
2- همه آنها ترک زبان می باشند.
3- اکثرا زندگی عشیره ای دارند . شغل آنها دامداری ؛ قالی بافی وزراعت می باشد
4- پیچاقچی ها یا از شعبات ایل افشار هستند یا یکی از متحدان نزدیک آن ایل می باشند.
5- بنا به تحقیقات ونوشته های تاریخی وتحقیقات میدانی ؛منشاء ومبدا آنها قاراداغ آذربایجان می باشد
6-پیچاقچی ها با اقوامی از قبیل خلجها؛ افشار ؛ اینانلوها و همزمان وهم مکان بوده اند. ِ
موضوعات مرتبط: طایفه های ساکن درحور
پرونده ی ژاک ژان ماری دو مورگان
تهیه و تنظیم: مهسا اکبری
ژاک ژان ماری دومورگان (Jacques Jean Marie de Morgan) زمین شناس، متخصص مهندسی معدن، باستانشناس و محقق فرانسوی دوران ماقبل تاریخ در سال 1857م./1236ش. در فرانسه به دنیا آمد. وی در سال 1897م./1236ش. به ایران آمد و در زمینه زمین شناسی و باستانشناسی ایران بسیار فعالیت نمود و در سال 1924م./1303ش. در مارسی درگذشت.
زندگی نامه
- دمورگان در حور/ پایگاه حور پژوهی محبت فروغی
- ژاک دو مورگان/ویکیپدیا
- پیشگامان باستانشناسی ایران : ژاک دمرگان/ مهدی برهانی
- دمورگان/تبیان
اقدامات دمورگان
- کاوشگران شوش 2/ تبیان
- ژاک دمورگان: باستانشناسی که در ایران نفت کشف کرد/ خبرگزاری میراث فرهنگی
- تاریخچه غارنوردی ایران/ غارهای ایران
- تاریخ گیلان – تمدن تالش/ انجمن گفتگوی گیلک زبانان جهان
- تالش/ ویکی روستا
- گزارشی از پژوهش های باستان شناسی در تالش/تارنمای مرجع تالش شناسی
- کوه دماوند در تاریخ/ تاریخ و فرهنگ
- قلعه شوش/ ویکیپدیا
- غار سهولان ( کونه کوته ر )/شهرستان مهاباد – سابلاغ
- نگاهی اجمالی به تاریخچه باستان شناسی فرانسه در ایران/ وبلاگ فرانسه
- شوش، میراث چندهزار ساله ایران که تقدیم به بیگانگان شد/انجمن وبلاگ نویسان
- قلعه اکروپل/ وبلاگ سنگ نوردی
دمورگان در حور/ پایگاه حور پژوهی محبت فروغی
دومورگان باستان شناس فرانسوی برای نخستین بار در سال ۱۸۹۰ میلادی و سپس درسال ۱۹۰۱ برادران ژاک و هنری دومورگان دلمن های برخی نقاط ایران خصوصا گیلان و آذربایجان را مورد کاوش قرار دادند که اکثر روستاهای منطقه نمین از جمله وجله لیک نیارق هم جزوی از نقطه شناسایی شده می باشد .و همچنانکه گفته شد به نتیجه این کاوش (در رابطه با وجله لیک)متاسفانه دسترسی نداریم ،با این حال با مراجعه به حاصل تحقیق دومورگان (برادران)از بناهای اطراف نمین که با نیارق بویژه وجله لیک فاصله چندانی ندارد می توان به آگاهی های نسبتا مناسبی درباره تاریخ و تمدن این منطقه دست یافت.
دومورگان در نتیجه تحقیقش می نویسد یکی از این بناها در نمین نزدیک اردبیل یافت شده است لازم به ذکر است که نقطه مزبور با فاصله کوتاهی از رودخانه آستاراچای و نیز کوههای حاشیه خزر (باغرو)که آذربایجان را از دریا جدا می کند واقع است و از نظر زندگی می تواند برای جوامع اولیه که از راه شکار و جمع آوری غذا زیست می کردند نقطه مفیدی باشد .این نمونه اتاقکی است به ابعاد تقریبی دو در چهار متر که تخته سنگهایی به ارتفاع حدود یک و نیم متر ،دیواره های آن را تشکیل می دهند و سقف آن را نیز با تخته سنگهایی پوشانده اند که بیش از ۲ متر عرض دارد .واضح است که چنین پناه گاهی در فصول گرم می تواند مناسب و کارآیی داشته باشد اما در زمستان که عموما به خاطر کوهستانی بودن و عرض جغرافیایی خود برفگیر و سرد می باشد چنین معماریهایی جوابگوی حفاظت ساکنین از سرما نخواهد بود لذا سنگهای دیگری به شعاع تقریبی ۸ متر دور این اتاقکها چیده تا خاک روی سقف را از پراکنده شدن حفظ کند و یا ممکن است پس از ریختن خاک دور آن را با چیدن سنگهایی بسته باشد که در هر حال اتاقک سنگی ،تبدیل به محیطی بسته تر و مناسب تر می گردد.
این بناها که اصطلاح علمی آن دلمن است عبارت است از قطعات سنگهای بزرگ و مکعبی به وزن تقریبی ۱۰ تن و یا کمتر که به طور عمودی کنار هم چیده می شد و با قطعه سنگهای بزرگ و بدون استفاده از هر گونه ملات پوشیده می شد .
اندازه دو تخته سنگ دلمن واقع در وجله لیک:
الف:طول=۱۹۲ سانتی متر
عرض=۱۸۸سانتی متر
ارتفاع=۹۱سانتی متر
ب:طول=۲۰۵ سانتی متر
عرض=۱۴۴سانتی متر
ارتفاع=۱۱۰سانتی متر...
لینک مطلب: http://www.hur11.blogfa.com/post-10.aspx
تاریخ دسترسی: 19/2/1392
منبع: انسان شناسی وفرهنگ
موضوعات مرتبط: تحلیل مسایل تاریخی دهستان
ادامه مطلب

مراسم عزاداري خياباني شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) با همکاري اداره تبليغات اسلامي نمين در دهستان حور از توابع نمين برگزار شد.


به گزارش روابط عمومي اداره کل تبليغات اسلامي اردبيل، در سالروز شهادت حضرت زهرا (س) مراسم باشکوه عزاداري خياباني با حضور حجت الاسلام شهبازي روحاني هجرت در دهستان حور برگزار شد.
در اين مراسم مردم مومن دهستان حور با مداحي مداحان اهل بيت و عصمت و طهارت به سينه زني و عزاداري پرداختند.
منبع: تیبان
============
موضوعات مرتبط: تحلیل مسایل تاریخی دهستان
رساله ی کوچک جامعه شناسی مبنی بر مشا هدات از روستای تیفیه وبررسی انتقادی از مسائل اجتماعی کنونی درایران.
*جغرافیای طبیعی مکانی (به طور کلی):
روستای تیفیه:روستائی است که دردامنه ی رشته کوه های باغرو(طالش) قرار داردومردم آن باشرایط سخت محیطی ،خودشان را انطباق داده اند.واین سخت کوشی درزندگی ومحل زندگی شان متجلی است.
دامداری وکشاورزی از مشاغل آن هاست ودرکنار آن به باغداری به خصوص در دره هایی که از آن رودهای فصلی هم می گذرد وباغات آن بیشتر گیلاس وآلبالوبوده ودر کنارش به زنبور داری نیز مشغول هستند.
روستاهای همجوار آن روستا های حور ،رز، سقزچی وقزل قیه وایریل هستند که از توابع شهرستان نمین-بخش ویلکیج جنوبی محسوب می شوند.
بقیه را در ادامه مطلب بخوانید
موضوعات مرتبط: تحلیل مسایل تاریخی دهستان
ادامه مطلب

شنیدیم برادر بزرگوار جناب دکتر شهرام صداقت بیمارند از خداوند بزرگ خواستار شفا وسلامتی برای آن بزرگوار هستیم
محبت فروغی
موضوعات مرتبط: تحلیل ادبیات و مسایل اجتماعی حور
مصیبت وارده را تسلیت می گوییم امیدواریم که خداوند بر آن مرحومه رحمت وبر خانواده های معزا صبر عطا فرماید
محبت فروغی
موضوعات مرتبط: تسلیت لر
مداح اهل بیت وموذن قدیمی روستا از میان روستائیان رفت خدا بر او رحمت وبر بازماندگانش صبر عطا فرماید
محبت فروغی
=================================
سلام:
واقعا حیف شد که یه چنین استاد و بزرگواری از بین ما رفت .ولی باد واقعیت را قبول کرد که دنیا فانیست.یاد این استاد و دوست دار اهل بیت همیشه در خاطره ها زنده و جاویدان خواهد ماند.به یاد اون روزهایی که به شوق روز عاشورا به حور عزیزمان میرفتم و با تعزیه خوانی که استاد با صدای دلنشین خودشان انجام میدادند .
یادش گرامی باد.خدا رحمتش کند.
از طرف یه دوست و اهل حور
موضوعات مرتبط: تسلیت لر




















