لطفا از تمام
مطالب مربوط به روستای حور دیدن فرمایید.
http://www.hur.blogfa.com
مناجات نامه
چون رخت ببندد زسَما فوج سیاهی
از نور به "سنگر "چو کند هجمه سپاهی
چون فرش کند در افق "چیر" پگاهی
از دور کنم بر وطنم نیم نگاهی
از این دل ریشم بکشم سوزه و آهی
که: الهی
تو پناهی
تو خالق و بر کون ومکان تو پادشاهی
از" حور" بخیزد همه شب ناله وآهی
این خلق وطن پیش تو دارد چه گناهی؟
نه نانی، نه آبی،نه سدی و نه راهی
الهی
تو گواهی
که زیر "حورا چشمه"
زبی آبی وخشکی همه خشکید
نماندست درختی، نه گیاهی
الهی
"حوری" تو بی غسل بماند
ماهی و دو ماهی وسه ماهی
الهی
گاه گاهی
گر کاوه آهنگری
ازقوم اهورا یی کُنَد همت پیشرفت
از طایفه ابلیس کَنَد
برسر راهش دوصد چاله وچاهی
الهی
تو گواهی
که بجز حب وطن نیست گناهی
من را تو ببخشا
مجبورم وناچارکنم چند مزاحی
الهی
گر وقت کنی گاه گاهی
بر"حور"بنما تو نیم نگاهی
مشکل شود حل اگر بخواهی
تاريخ : چهارشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۴ | 13:58 | نویسنده : هور اوشاغی |





















لطفا از دیگر مطالب مربوط به روستای حورنیز دیدن فرمایید