قبل از عهدنامه ننگین ترکمنچای هوربه عنوان یکی از روستاهای دارالمرز محال ویلکیج من اعمال الکای آستارا بوده است.در دوران نادر شاه در ایالت آذربایجان بیست خان نشینی ؛پنج سلطان نشینی وپنج ملیک نشینی ایجاد شدند جالب توجه اینکه به سالهای پس از قتل نادرشاه وآمدن عباس میرزا نایب السلطنه به تبریز به عنوان حکمران آذربایجان؛ دوران خان نشینی نامیده می شود. خوانین این خطه در حوزه ولایت خود با استقلال ویا نیمه مستقل به حکومت می پرداختند(سرداری نیا1386/ص4-193) یکی از این خان نشینی های مستقل؛خان نشین تالش به مرکزیت آستارا بوده است . از نظر تقسیمات ؛خان نشینی ها به محا لها تقسیم می شدند وآنها هم توسط نایب ها اداره می شدند. (سرداری نیا1386/ص198) تالش معمولا به دو قسمت تقسیم شده 1-تالش تالش دولاب به مرکزیت (کسگر- فومن- پونل)
2--آستارا –لنکران به مرکزیت(آستارا- لنکران- نمین) دومی از محالات یازده گانه زیر تشکیل یافته بود:
1-محال آسالم2-کرگانرود3-ویلکیج4-آستارا5- خانبیلی6-چای ایچی لنکران7-زووَند8- الوف9-دشته وند10- اوجارود11-مغان( برادیگاهی /ص23)دارالحکومه محالات یازده گانه فوق تا دوران نادرشاه شهر آستارا بوده ولی در سال 1247 میلادی در عهد حکومت میر جمال الدّین(میر قره خان) ابن سید عباس، که تمام قلاع آستارا ویران شده بود طبق دستور نادر شاه جبراَ دارالحکومه را از آستارا به لنکران انتقال می دهند.(تالشلی/ص 15و16) آستارا ولنکران(تالش) جزء گیلان یا آذربایجان نبوده تا دوره قاجاریه محال آستارا وتالش ایالت خود مختاری منظور می شده است.(نعمت اللهی/ ص 29) تا جایی که در دوران میر مصطفی خان تالشی علاوه براینکه خان نشین آستارا –لنکران بر حکومت مرکزی (تهران) مالیات سالانه پرداخت نمی کرده بلکه از درآمدهای گیلان نیز مبلغی به آن خان نشین پرداخت می شده است .سلطنت کریم خان زند به تعبیر امروزی به صورت فدراتیو بود که به حکام شهرها وایالات ؛اختیار واستقلال داخلی داده بود.(ریاحی/ص264) هر خان نشینی با خان نشینی های دیگر دارای مرز بوده وبه قرا وشهرهای واقع شده در مرز دو خان نشین ؛اصطلاحا دارالمرز می گفته اند .
درتاریخ21فوریه1828(5شعبان1243ق) خان نشین آستارا- لنکران به دوقسمت تجزیه قسمت شمالی که به روسها تعلق گرفت ایالت لنکران نامگذاری وبه پنج منطقه یا شهرستان بانام های :لنکران؛آستارا؛زووَند؛ورگَ دوزوارکیوان تقسیم شد وقسمت جنوبی نیز به سه ناحیه آستارا؛ ویلکیج و اوجارود تقسیم و ویلکیج(نمین) به عنوان دارالحکومه نواحی سه گانه فوق انتخاب گردید.
حد جنوبی وغربی محال ویلکیج از اعمال تالش ؛از یک طرف ازخواجه بلاغی وتقی دیزج به قریه دولت آباد مشهور به آخمز واقع در کنار سیاهرود(قره سوی نوجه ده) در قدیم سنور ضلع غربی متعلقه ملک تالش بوده اند. (( برادیگاهی /ص19) برادیگاهی به مرزهای ویلکیج واردبیل از قره سو تا حور اشاره نکرده است لازم به ذکر است که روستاهای آقبلاق رستم خان ؛ مرنی؛ بریس؛سقزچی و هور از روستا های دارالمرزو فاروق خاک وسرحد محال ویلکیج واردبیل بوده اند.
طبق نوشته جات و اسناد مالکیت بجا مانده از دوران صفویه در خصوص روستاهای هورو سقزچی،آن روستاها دارالمرز و من اعمال الکای آستارا بوده اند ..قباله جات؛ اسناد مالکیت ؛نامه های اداری وحکومتی پیش از به روی کار آمدن سلسله پهلوی نشان می دهد که اسم این دهستان با «ه» هوّز نوشته می شده نه با «ح» جیمی.برای مثال در سند شماره (218-1-22-1330ق) آرشیو وزارت امور خارجه نام روستای حور به شکل هورنوشته شده است.(نیکبخت1386/ ص181) در بعضی از کتابهای تاریخی مخصوصا کتابهای مربوط به دوران شیخ صفی وقبل ازآن نام روستای هور(حور) را به شکل هار ازنواحی دارالمرز اردبیل نوشته اند(ابن بزاز اردبیلی1376/ص996) مرحوم بابا صفری در کتاب اردبیل در گذرگاه تاریخ بدون اینکه از هار یا هور نام ببرد اشاره ای گذرا به چپاول این روستا توسط ایلخانیان داشته است.(صفری1370/ص70) واژه har در یسنا؛هات 31- بند13؛هات44- بند2؛ هات49- بند1وهات58- بند4؛ به معنی پاسدار؛ پاسداری و ونگهبانی است(عبدلی1386/ص268) به علت سوق الجیشی بودن منطقه و وجود قلاعی از قبیل قیزقلعه سی؛ قلعه اولاسی؛ سنگر و... چه بسا این منطقه زمانی پایگاه و پادگان نظامی بوده است. این را نیز فراموش نکنیم که قوم هوریان پیش تردرشرق ودرنواحی کوهستانی جنوب غربی دریای کاسپین(بخشی از تالش واردبیل)می زیستند؛سپس به غرب کوچیدند واز مرزهای 2300پ م چندین حکومت نیرومند در کرانه های فراتوخابور تشکیل دادند که یکی از آنها دولت میتانی بود.(قرشی 1373ص8-67)
کتابشناسی :
1-ابن بزاز درویش توکلی؛1376؛صفوه الصفا؛ تصحیح غلامرضا طباطبائی مجد؛تهران
2-بورادیگاهی؛ سعیدعلی کتاب خطی موجود در کتابخانه مجلس شورای اسلامی
3-ریاحی؛دکترمحمد امین؛ تاریخ خوی؛ تهران
4-سرداری نیا؛صمد؛1386؛سیری در تاریخ آذربایجان؛تبریز
5-صفری؛ بابا؛1370؛اردبیل درگذرگاه تاریخ؛ جلد1 اردبیل
6- عبدلی؛علی؛1386؛تاریخ تالش؛تهران
7-قرشی؛امان الله؛1373؛ایران نامک؛تهران
8- میرزا احمد؛1383؛ا خبارنامه؛به کوشش حسین احمدی؛ ؛تهران
9- نعمت الهی؛بهروز؛1380؛تاریخ جامع آستاراوحکام نمین؛اردبیل
10- نیکبخت؛رحیم؛1386؛تحولات منطقه اردبیل؛ ؛ تهران




















