فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب مربوط به روستای حور دیدن فرمایید.
http://www.hur.blogfa.com

چطور شد مسجد ابوالفضل علیه السلام دهستان حور احداث گردید؟




به قلم حاج محمود علی معتمدی حور

دراوائل سال ۱۳۳۶ هجری شمسی بود در دهستان حور از محال ویلکیج جنوبی تعدادچند نفر ریش سفید بودند ، یکی از آنان بنام کربلایی میرزا رحیم عباسی حور فرزند مرحوم عباسقلی از طایفه قره داغلو ، که ازافراد خیّر و در امورات خیریه همیشه کوشا بود، ازقبیل آوردن چشمه سارها از دامنه های کوهپایه به داخل آبادی بوسیله لوله های سفالی که درآن زمان در داشکسن اردبیل ساخته میشد خریداری میکرده و آب آشامیدنی را به داخل روستا می آورد تا مردم به راحتی از آب استفاده کنند و در ساختن حمام قدیمی حور نیز نقش بسزایی داشته است ، این مرد نیکو کار در بین مردم احترام خاصی داشت از جمله عضو یکی از هیئت امنای مسجد جامع دهستان حور بود ، این شخص بزرگوار در مسجد جامع حور بعد از نماز ظهر نشسته بوده با تنی چند از افراد روستا که درهمان حین دونفر مهمان از دیگر نقاط ویلکیج جهت خواندن نماز وارد مسجد جامع میشوند و بعد از خواندن نماز و اتمام آن ، کربلایی میرزا رحیم عباسی یکی از خادمین مسجد را صدا میزند تا به مهمانها چایی بیاورد اما شخص خادم بی اعتنایی میکند و کربلایی میرزا رحیم فکر میکند که ایشون نشنیده است که مجددا خادم مورد نظر راصدا میزند و میگوید که برای این دومهمان چایی بیاورد ، خادم مورد نظر عوض اینکه چایی بیاورد به کربلایی میرزا رحیم عباسی با بی ادبی توهین میکند ، کربلایی میرزا رحیم عباسی از فرط ناراحتی از مسجد خارج شده به مغازه خود در بازار حور مراجعه و مشغول گریه میشود، در این هنگام هم قطاران او یعنی ریش سفیدان جمع میشوند و علت گریه را جویا میشوند و پی به ماجرا میبرند ، رفقای ایشان اظهار میکنند ،کربلایی ناراحت نشوید اگر اجازه دهید مسجدی دیگر در محله خودمان احداث نماییم ، بعدا به فکر ساختن مسجد دیگری میشوند ، در جستجوی زمین میشوند ولی زمین پیدا نمیشود ، در همین اثنا فردی بنام مرحوم عزیز دادفرما که در بغل مغازه کربلایی میرزا رحیم عباسی مغازه داشته وارد جلسه اینها میشود و میگوید کربلایی میرزارحیم در کنار نهر عمومی مردم ، بنده یکباب انباری دارم که بزرگ است و من آن انبار را به حرمت و احترام شماها و بخاطراینکه مسجد که خانه خدامیباشد میبخشم و هیچ پولی هم نمی خواهم ، در همان موقع ریش سفیدان محل بنامان مرحومین مشهدی میرکریم سیدسرباز و مشهدی میرزاخان فرضی ، یدالله امامی، حاج رشید عبدالله پور ، سید گل آقا اعجازی و پدر سید گل آقا اعجازی یعنی مرحوم کربلایی میرحسین اعجازی جمع میشوند و در بغل انبار اهدایی مرحوم عزیز دادفرما ، یکباب انبار کاهدانی مال وراث مرحوم طهماس جاهدی و یکباب دهلیز متصل به آن را که متعلق به مرحوم عزت بوده را نیز با پول خریداری کرده و به همدیگر اضافه مینمایند ، لازم به ذکر است این انبارها و دهلیز هرسه باب به قدری گود بوده که حدود یکماه طول کشید که از جاهای مختلف حور به آنجا خاک حمل نموده و با خاک پر نمودند تا با زمین اطراف همسطح نمایند تا برای احداث مسجد آماده گردید ،
بعدا در منزل مرحوم میر کریم سید سرباز جلسه گذاشتند جهت جمع آوری پول از مردم محله و ازمنطقه اطراف حور ، جمع کننده پول از منطقه اطراف حور را به عهده مرحوم سید میرگل آقا اعجازی حور محول گردید و اهل محل نیز بصورت خودیاری نذورات وپولهای اهدایی را تحویل سید میرگل آقا اعجازی میدادند و مرحوم میرکریم سید سرباز نیز صاحبان نذورات وکمک کننده ها را دعا میکردند و اطرافیان آمین سرمیدادند ، و داخل مسجد بوسیله چند نفر بنامان مرحومین حاج یوسف وحاج اشرف و حاج رحیم فرزندان کربلایی محسن رستم نژاد معروف به محسن داشقاچی از اردبیل و مرحوم خلیل ساکن روستای آرخازلو از منطقه شیخلو ومرحوم نظام زربار اردبیلی اهل زره ناس اردبیل با چهار دستگاه قاری که در همان موقع داشقا میگفتند از خرمن های پایین حور خاکبرداری و داخل مسجد رابا همان خاک پرکردند و اهل محل هم برای بارگیری وتخلیه بار کمک میکردند ، همینکه زمین مسجد مسطح شد مرحومین عالی معمر حور ، کربلایی میرزارحیم عباسی حور و کربلایی میرحسین اعجازی حور ، هرکدام یکدستگاه ارابه گاوی داشتند ، مرحوم سعدالله معمر فرزند مرحوم عالی معمر ، و مرحوم محمد علی عباسی فرزند مرحوم کربلایی میرزارحیم عباسی حور ، مرحوم میرفتاح اعجازی فرزند مرحوم حاج میرحسین اعجازی باتنی چند از جوانان آنموقع جمع شده از اطراف آبادی ( اوچوخ قاباغی)و ( جلایر) و ( دِم داغی) سنگهای بزرگ راجمع آوری و به مسجد آوردند و ریش سفیدان یکنفر بنام مرحوم توپئش را از روستای بیله درق آوردند بنایی وسنگ چینی زیر بنای مسجد که در این کار نیز چند نفر از ریش سفیدان قوی هیکل از قبیل مرحوم مشهدی میرزاخان فرضی و مرحوم مشهدی رشید عبدالله پور ، مرحوم سعدالله معمر و مرحوم یدالله امامی به استاد توپئش کمک میکردند ، خلاصه زیر بنای مسجد با سنگ وگِل به

اتمام رسید ، بعداً شخصی را بنام حاجی سلطان قاسمی اهل روستای بریس که معمار آن دوره بود ، جهت ساختمان مسجد به حور آوردند و روزی مبلغ بیست وپنج ریال مزد قید کردند بعلاوه خوراک نامبرده ، او نیز با چند نفر از جوانان آن دوره مشغول دیوار چینی شد وکار را به اتمام رساند ، آن مرد کمی از نظر ایمان ضعیف بود ، چونکه در آن زمان از مزد آن مبلغ بیست وپنج ریال کم آمد یعنی موجودی و دارایی مسجد که از ملت جمع شده بود تمام شد و بیست وپنج ریال کم آمد ، اما آن مرد قبول نکرد که بیست وپنج ریال را بخاطر مسجد ببخشد و دست بردار نشد تا اینکه مرحوم سید گل آقا اعجازی مجبور شد اسبی را که از آن برای سواری استفاده میکرد به آن مرد بدهد و او نیز با کمال تعجب اسب را با خود بردند ، و این سید بزرگوار با آن وضعیت جسمانی خویش پیاده ماندند که در آن زمان گارد جنگل می نامیدند

ریش سفیدان به پاسگاه جنگلبانی رفتند و اجازه گرفتند که چند نفر جهت درست کردن نال و الوار به جنگل بروند کار کنند بعدا به مسجد حمل شود ، هنگام حمل به روستای حور مامورین چشم پوشی کنند که مورد قبول جنگلبانان قرار گرفت ، بعدا مرحومین پدرم محبت معتمدی حور ، معرفت امامی حور ، اسد شمیعی حور ، ابراهیم پیری حور ، محمد اشرع حور و حاجی ستار حقیقت حور رفتند در جنگل این کارها را انجام دادند و چهارپا داران محله نیز تمامی الوارها و نالها و وله ها را مجانی ازجنگل به مقصد مسجد حمل نمودند و در داخل مسجد یک کارگاهی از چوب درست کردند والوارها را وارد کارگاه کرده و آنها را دونفره با اره سرکش بر روی کارگاه سوار میکردند و از هر الوار تعداد سه قطعه تخته درست میکردند جهت پوشاندن روی نالها ، برای اینکه مسجد را تیر ریزی کنند چند اصله درخت تنومند بید جهت تیر ریزی احتیاج و پیدا کردنش مشکل بود ، دو اصله درخت بید را مرحوم مشهدی خدارحیم معمر ویک اصله درخت را مرحوم عالی معمر ، و یک اصله درخت دیگر را مرحوم میر آلهقلی اعجازی و یکی دیگر را مرحوم مشهدی حبیب الله ترابی و یکی دیگر از روستای رز و دو اصله درخت تبریزی را که اهدا کننده آن در خاطرم نیست ، خلاصه این همه تیرها را با گاو به حیاط مسجد حمل میکردند مرحوم استاد جمشید عطایی با کمک چند نفر اطراف درختان را با تبر می ریخت و آنها را بصورت تیر در می آورد و چند عدد نیز ستون درست کردند وکلاهک بر روی ستون گذاشتند و درست کردند در نهایت روزی فرارسید با همت مردم محل مسجد را تیر ریزی کردند و نالها را روی تیرها ردیف کردند وتخته هارا به نالها میخکوبی نمودند ، داخل مسجد کاه وگل نشده و دیوارها نیز کاه وگل نشده ، زمین مسجد صاف ومسطح آنچنانی نیست ماه محرم فرا رسید

نه اینکه مردم محل با مردم مسجد جامع رقابت میکردند از خانه ها گلیم رنگی وجاجیم رنگی جمع کرده دیوارها را با جاجیم وگلیم آذین بندی کردند و کف مسجد را نیز باگلیم وپلاس مفروش کردند و میخواهند در مسجد عزاداری شود ، در داخل مسجد مرحوم سید گل آقا اعجازی یکدسته سینه زنی مرکب از بیست وپنج نفر بزرگ وکوچک تشکیل دادند و مرحوم یدالله امامی با اسب رفت از اردبیل یکنفر نوحه خوان که درجه داربود آورد به مبلغ سی تومان و یکنفر عالم بنام مرحوم میر اسماعیل مجتهدی ساکن پیرعبدالملک اردبیل را آوردند ،خلاصه ماه محرم به همین منوال گذشت ، کار ساختمانی مسجد تمام نمی شود ، مرحوم سیدگل آقا گاه خودش میرود وگاهی برادرش میر فتاح را میفرستد به ییلاق ها ازمردم جهت ساخت مسجد از نظر پولی کمک میگیرد ، طوری شد که سقف مسجد با کاه وگل پوشانده و دیوارهای داخل مسجد نیز کاه وگل گردید ، داخل مسجد نیز با گل تخته ماله کشیده شد وصاف گردید ، مرحوم سیدگل آقا با اسب رفت منطقه تالش الوار وتخته از درخت گردو و غیره تهیه نموده و به خانه آن سید بزرگوار حمل گردید و سید بزرگوار از روستای سقزچی فردی بنام مرحوم غلام اصغر شاه حسینی را به خانه خودش دعوت کرد که آن فرد در خانه سیدگل آقا حدود یکی دوماهی بیتوته نموده درب وپنجره ها و منبر و جای طشت را درست کردند تا مسجد حالت سجده گاه را پیدا کرد ، دوسه سالی در این مسجد فقط دسته سینه زنی عزاداری میشد ، مکان برای جمع شدن دسته سینه زنی جهت شابت دادن و تمرین قبل ازسینه فراهم نبود تا اینکه مرحوم حاجی میرحسین اعجازی که یکباب دکان در مجاورت مسجد داشتند آن را به عباسیه وقف نمودند و فرمودند دسته سینه زنان در همین مکان جمع شوند و بنام عباسیه اجتماع کنند و شابت بگویند و پس از تکمیل شدن دسته و خواندن شابت به آرامی و با فریاد حسین " مظلوم" و مظلوم " حسین" وارد مسجد شوند و سینه بزنند

بعد از آن دسته زنجیر زنی نیز تشکیل یافت و مردم جمع شدند و به زنجیر زنی مشغول شدند ، مسجد هم با کاه وگل تعمیر اساسی گردیده بود ، مرحوم باباخان فتوحی که پیرمرد مومن ومتعصب بودبه دیوارهای مسجد نگاه میکند و ناراحت میشود و از مال دنیا نیز هیچی ندارد ،فقط یک قطعه باغ داشت بنام بابا خان باغی ، آن باغ را به مرحوم حاج یدالله دوامی فروخت و بها باغچه را کلا به مسجد اهدا نمود و در خواست کرد که با این پول فقط مسجد را سفید کاری کنید و بعد از فوت بنده مرا نیز در ورودی مسجد دفن کنید ، البته خواسته مرحوم باباخان فتوحی بجا آورده شد ، اما جهت دفن شدن در درب ورودی مسجد از مجتهدین وقت استفسار شد و آنها اجازه ندادند ، لازم به ذکر است مسجد از آن موقع تا بحال سه الی چهار بار تغییر یافته و به صورت امروزی در آمده است ، حالا معلوم میشود که چرا مجتهدین آن زمان اجازه دفن آن مرد مومن و خداجو را در ورودی مسجد نداده بودند ، البته در هنگام ساخت همین مسجد تنی چند از طایفه قره داغلو، وتنی چند از طایفه عربلو و یک نفری از طایفه اعجازی مخالف ساخت همین مسجد بودند ، ومخالفان بعد از پنج ، شش ، سال یواش یواش به این مسجد آمدند که قبلا به مسجد جامع می رفتند که اسم بردن از آنها به صلاح نمیباشد ،
سرگذشت تشکیل شدن این مسجد زیاد است ، مدت زیادی مرحوم سیدگل آقا اعجازی به امورات مسجد میرسید و بعد از اینکه از حور کوچ نمودند برادر او مرحوم سید میرفتاح اعجازی با سایرین به نحو احسن به امورات مسجد میرسیدند که در سال ۱۳۷۲ لیله عید فطر ماه رمضان برای مسجد از مردم نذری جمع میکرد و در حق نذر دهندگان دعا مینمود که در همان حین در داخل همین مسجد جان به جان آفرین تسلیم کرد ، خدا غریق رحمت کند انشاالله و از آن سید بزرگوار فرزندی بنام میرجواد اعجازی به یادگار ماند گرچه جوان بود و سن کوچکی داشت ولی درمیان مردم از احترام خاصی برخوردار بود و چون لهن ولحجه خوبی داشت به شغل مداحی مبادرت میورزید ، تقریبا آداب و رسوم عموی بزرگوارش سیدگل آقا و پدربزرگوارش آقا میرفتاح را ادامه میداد او نیز بعلت عارضه سکته مغزی تسلیم حق گردید و کلیه اعضای بدن مطهرش را به مریضان نیازمند عضو ، اهدا نمودند خداوند او را نیز غریق رحمت کند انشاالله

اینجانب حاج محمود علی معتمدی حور همه این نوشته ها را عملا با چشم خود دیده و بیان کردم و از معده خودم نمی بافم ، چنین فکر کنید در همه این جریانات بودم و در ذهن خود یادداشت میکردم تا اینکه خداوند توفیق داد احداث چگونگی مسجد تازه معروف به مسجد حضرت ابوالفضل علیه السلام را بطور اختصار نوشته وعکس بعضی از آن آقایان را نیز جهت ملاحظه آن عزیزانی که آنها را ندیده اند نشان دهم ،چون عکس ریش سفیدانیکه زحمت زیاد متحمل شده اند پیدا نکردم که درج همین خاطرات باشد عذر می طلبم

یکی از خدمتگزار مسجد حضرت ابوالفضل علیه السلام دهستان حور حاج محمود علی معتمدی حور ۱۴۰۳/۵/۹



تاريخ : چهارشنبه چهارم مهر ۱۴۰۳ | 4:33 | نویسنده : محبت فروغی |
لطفا از دیگر مطالب مربوط به روستای حورنیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By Slide Skin:.