لطفا از تمام
مطالب مربوط به روستای حور دیدن فرمایید.
http://www.hur.blogfa.com
هور. (اِ) نامی است از نامهای آفتاب . (برهان ). خور. خورشید. شمس . شارق .ذکاء. شید. بیضا. سور (سانسکریت ). مهر : خداوند ماه و خداوند هور خداوند روز و خداوند زور. تن پیل و یاقوت رخشان چو هور زبرجدش خرطوم و دندان بلور. ز عکس می زرد و جام بلور سپهری شد ایوان پر از ماه وهور. گیر که گیتی همه چنگ است و نای گیر که گیتی همه ماه است و هور. درآن رخنه از نور تابنده هور نگه کرد سر تا سرین ستور. سروش درفشان چو تابنده هور ز وسواس دیو فریبنده دور. نور گیتی فروز چشمه ٔ هور زشت باشدبه چشم موشک کور. || بخت و طالع. (برهان ). اختر. اقبال . روز : ز بیژن فزون بود هومان به زور هنر عیب گردد چو برگشت هور. به هور هندوان آمد خزینه به سنگستان غم رفت آبگینه . - نوروز هور. || در شعر ذیل از ناصرخسرو این کلمه آمده است و در حاشیه ٔ دیوان بدان معنی نگاه و نظر داده شده است اما ظاهراً بموقع و بگاه و بوقت معنی میدهد : اکنون نگر به کار که کارت به دست توست برگ سفر بساز و بکن کارها به هور. || نام ستاره ای هم هست که هر هزار سال یک بار طلوع کند. || به هندی به معنی دیگر باشد. (برهان ). || نام روز یازدهم از سی روز ماه نزد پارسیان . خور : به آذرمه اندر بد و روز هور که از شیر پردخته شد پشت گور. | |||
| |||
چشمه ٔ هور. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آفتاب . (ناظم الاطباء). کنایه از خورشید و نور آن . چشمه ٔ نور : نور گیتی فروز و چشمه ٔ هور زشت باشد به چشم موشک کور. |
موضوعات مرتبط: آشنایی با شعرو شعرای منطقه
تاريخ : دوشنبه سی ام خرداد ۱۳۹۰ | 4:13 | نویسنده : محبت فروغی |





















لطفا از دیگر مطالب مربوط به روستای حورنیز دیدن فرمایید