لطفا از تمام
مطالب مربوط به روستای حور دیدن فرمایید.
http://www.hur.blogfa.com
زن مهربان و مرد نامهربان
مرد ثروتمندی بود که با وجود مال فراوان،بسیار نامهربان و خسیس بود.ولی برعکس زنش بسیار مهربان و خوش قلب بود و همه او را دوست داشتند.زن با خود می اندیشید،"خداوند این مرد را به من داده است،حتی اگر علاقه ای به او نداشته باشم،بازهم بایدبه اومهر بورزم!"در نتیجه با وی رفتار خوبی داشت.یک سال قحطی شد و بسیاری از روستائیان ازآن زن و شوهر کمک خواستند.زن با محبت به همه آنها کمک کرد،ولی شوهر اوچیزی نگفت و با خود فکر کرد:"تاوقتی از پول های من کم نشود،برایم یکسان است که دارایی چه کسی به باد می رود".
مردم از زن تشکر ردند و گفتند که پول ها را بعد از مدتی به او پس خواهند داد.زن نپذیرفت اما مردم اصرار داشتند که پول زن رابازگردانند.
زن گفت:«اگر می خواهید پول مرا پس بدهید،در روز مرگ شوهرم این کار را بکنید»
این حرف زن ،به گوش پسرش رسید و او بسیار ناراحت شد.بیدرنگ به سوی پدر رفت و گفت:می دانی مادر چه گفته؟او از مردم خواسته تا پول هایش را در روز مرگ تو پس بدهند!پدر به فکر فرو رفت.سپس از زن پرسید:چرا از مردم خواسته ای که پولت را در روز مرگ من به تو برگردانند؟زن پاسخ داد:مردم تو را دوست ندارند وهمه شان آرزو می کنند زودتر بمیری.آنها پول زیادی از من گرفته اند،ولی به هنگام پس دادن قرض،دست شان در جیب شان نمی رود.بدین ترتیب آنها به جای آن که مرگ تو را آرزو کنند،از خداوند می خواهند که تو را زنده نگه دارد و طول عمرت را زیاد کند،تا پول را د یرتر برگردانند.من هم می خواهم دیرتر برگردانند تا تو سال های سال زنده بمانی.کسی چه می داند؟شاید تو هم روزی مهربان شوی!.مرد از تیز هوشی و شوهر دوستی زنش در شگفت ماند و به او قول داد که در آینده با مردم رفتار دلسوزانه ای داشته باشد.
مرد ثروتمندی بود که با وجود مال فراوان،بسیار نامهربان و خسیس بود.ولی برعکس زنش بسیار مهربان و خوش قلب بود و همه او را دوست داشتند.زن با خود می اندیشید،"خداوند این مرد را به من داده است،حتی اگر علاقه ای به او نداشته باشم،بازهم بایدبه اومهر بورزم!"در نتیجه با وی رفتار خوبی داشت.یک سال قحطی شد و بسیاری از روستائیان ازآن زن و شوهر کمک خواستند.زن با محبت به همه آنها کمک کرد،ولی شوهر اوچیزی نگفت و با خود فکر کرد:"تاوقتی از پول های من کم نشود،برایم یکسان است که دارایی چه کسی به باد می رود".
مردم از زن تشکر ردند و گفتند که پول ها را بعد از مدتی به او پس خواهند داد.زن نپذیرفت اما مردم اصرار داشتند که پول زن رابازگردانند.
زن گفت:«اگر می خواهید پول مرا پس بدهید،در روز مرگ شوهرم این کار را بکنید»
این حرف زن ،به گوش پسرش رسید و او بسیار ناراحت شد.بیدرنگ به سوی پدر رفت و گفت:می دانی مادر چه گفته؟او از مردم خواسته تا پول هایش را در روز مرگ تو پس بدهند!پدر به فکر فرو رفت.سپس از زن پرسید:چرا از مردم خواسته ای که پولت را در روز مرگ من به تو برگردانند؟زن پاسخ داد:مردم تو را دوست ندارند وهمه شان آرزو می کنند زودتر بمیری.آنها پول زیادی از من گرفته اند،ولی به هنگام پس دادن قرض،دست شان در جیب شان نمی رود.بدین ترتیب آنها به جای آن که مرگ تو را آرزو کنند،از خداوند می خواهند که تو را زنده نگه دارد و طول عمرت را زیاد کند،تا پول را د یرتر برگردانند.من هم می خواهم دیرتر برگردانند تا تو سال های سال زنده بمانی.کسی چه می داند؟شاید تو هم روزی مهربان شوی!.مرد از تیز هوشی و شوهر دوستی زنش در شگفت ماند و به او قول داد که در آینده با مردم رفتار دلسوزانه ای داشته باشد.
تاريخ : جمعه یازدهم بهمن ۱۳۹۲ | 14:32 | نویسنده : هور اوشاغی |
چطور شد مسجد ابوالفضل علیه السلام دهستان حور احداث گردید؟
گورستان شهیدگاه:
بجان دره سی
هور(حور) درگذر زمان
سِل آغلادی من آغلادیم
قره سو ۱
قره سو ۲
مشاهیر ادبی حور
"سنگر"
ویلکیج:
یاز قیه لرده
ریشه جاینامهای (دیو داغی)؛ (دیو گوزه) و ( دوه میدانی) در حور
مناجات نامه
فعلا
گل چو از باد خزان، پژمرد و ريخت
کم کاری در وبلاگ حور تقصیر ما نبودبلکه تقصیر بلاگفا بود . این هم اطلاعیه بلاگفا
مشکلات باز سازی حمام قدیمی حور نظر شورا
توضیح
بایاتیلار(۱۰)
در باره حمام حور
سایت اسلاید اسکین طراح قالب وبلاگ حرفه ای با امکانات عالی
لطفا از دیگر مطالب مربوط به روستای حورنیز دیدن فرمایید














