اواخر شهریور ماه است با یار دبستانی دهه 60(آقای غفور قلیزاده نیارق) تصمیم داریم به یکی از مناطق معروف و مشهور ویلکیج ـ حور ـ برویم زادگاهمان "نیارق"را ترک و بعد از پشت سر گذاردن روستاهای گرمه چشمه (ایستی سو)بریس (روستای تاریخی) و محمود آباد به شهر جدید التاسیس آبی بیگلو (مرکز بخش ویلکیج ) می رسیم بعد از این شهر روستایی است زیبا و هموار بنام آغبلاغ بعد از گذر از روستای مذکور مسیرمان را از جاده اصلی که به اردبیل منتهی است به سمت روستای مرنی تغییر می دهیم باید از روستاها و مزارع یونجاللی ـ ساقیزچی و ایریل گذر کرد تا به حور رسید.
بعد از طی مسافتی به جاده حور می رسیم کوههایی با صخره های تماشایی ـ باغاتی با انبوه درختان گیلاس و آلبالو و ...و از طرفی جاری بودن رودخانه با آب خروشان جلوه ای خاص به طبیعت منطقه بخشیده است و نه ما بلکه هر رهگذری باشد در این سیرانگاه سحرانگیز اندی توقف می نماید و از این طبیعت زیبا و روحنواز بهره مند می شود.
یک سه راهی پشت سر می گذرانیم ظاهرا جاده فرعی این سه راهی به روستای زیبای رز منتهی است .هر چقدر به حور نزدیکتر می شویم ساختمانهای زیبایش نمایانتر می شوند. تابلوی خوش آمدگویی برای میهمانان در ورودی حور نظر هر میهمان تازه وارد را به خود جلب می نماید.پاسگاه انتظامی حور جزو ساختمان هایی است که در ورودی این روستا واقع است قدمت تاسیس ساختمان پاسگاه بنابه گفته یکی از اهالی به دهه 40شمسی برمی گردد.اکثر روستاهای بخش ویلکیج برای انجام امورات مربوطه به این مرکز مراجعه می کنند. استقرار پاسگاه باعث شده که حور رونق بیشتری داشته باشد هرچند در دوران گذشته هم به سبب نزدیک بودن به جنگل و مرز با گیلان زمین ، موقعیتش کم رونق تر از حال نبود
یکی از اهالی خونگرم و میهماندوست حور جناب آقای صداقت ما را به یکی از قهوه خانه های واقع در میدان اصلی دعوت می نماید قهوه خانه نسبتا پر رونق و پر از مشتریست حاضرین ما را در نقطه صدر نشین قهوه خانه جای می دهند .هنگام نشستن حاضرین طبق آیین پسندیده یا الله می گویند و ما هم یا الله می گوییم و می نشینیم
صدای استکان ها سکوت موقتی فضا را شکسته بود قهوه چی که مردی خوش خلق و خویی بود بعد از آوردن چایی با ما چنان گرم صحبت شد که انگار آشنایی هستیم که چند سالی همدیگر را ندیده ایم.این از خونگرمی و میهمان پرستی اهالی حور حکایت دارد .
صحبت های شیرین مشتری هاـ سلام علیک تازه وارد ها به قهوه خانه ـ غلغل سماورـ صدای استکان و نعلبکی ها و ...ما را به یاد رمانی انداخت که دقیقا در همین فضاها نوشته شده است حتما اهالی حور این رما ن را خوانده اند متن کتاب مربوط به زندگی اجتماعی حور و روستاهای اطراف از جمله سقزچی و رز در دهه های گذشته است.
بافت روستا (مرکز دهستان) مثل ماسوله گیلان پلکانی است و زیبا، در این روستا بیش از 20 طایفه که سالیان سال است در کنار همدیگر در صفا و صمیمیت زندگی می کنند.
در این منطقه برخی از آثار تاریخی به چشم می خورد از جمله این آثار می توان به قیز قلعه سی و ......اشاره کرد در داخل روستا هم بناهای تاریخی دیده می شود حمام روستا یکی از این مکان هاست که بنابه گفته آقای صداقت قدمت این مکان به دوران قاجاریه برمی گردد.
این منطقه تاریخی مهد فرهنگ و ادبیات نیز می باشد "شاهد"شاهدی بر این ادعاست جعفر ابراهیمی شاعر معروف و مشهور کشورمان که اشعارش در کتاب های درسی مقاطع تحصیلی هم چاپ شده است متولد همین روستاست که از 12 سالگی در تهران زندگی می کند و تا کنون بیش از ۱۰۰ عنوان کتاب در مورد ادبیات به چاپ رسانده است .آنطور که از گفته های ابراهیمی می توان برداشت نمود این است که وی با الهام گرفته از طبیعت زیبای حور اشعارش را سروده است. خود می گوید وقتی به تهران آمدم خیلی به یاد روستا بودم و چون کودکی را در روستا گذرانده بودم بیشتر از کودکی های خود تاثیر گرفتم و در شعرهایم گریزی به کودکی هایم می زدم.جعفر ابراهیمی در مورد تخلصش می گوید:یکی از دوستانم پیشنهاد کرد که تخلصی برای خود انتخاب کنم به دیوان حافظ مراجعه کردم این شعر آمد
شاهد ان نیست که مویی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که آنی دارد ...
گفتنی ها در مورد حور زیاد است و وقت اندک فعلا تا این حد. با شعری از کتاب یاشادیغیم میصراع لار همگی شما را به خدا می سپارم .شب بر همه خوش
سوهانین آرمودی حورین گیلاسی
درمان سیز دردلره اولان داواسی
بوغدا وئریب باتمان باتمان آلاسی
حیف اولسون آی قارداش بو روزگاردان
بیرده اله دوشمز بئله بازاردان
برگرفته از پایگاه نیارق پژوهی _ محمد علی اوجاقی نیارق
موضوعات مرتبط: یادی از شعرای منطقه




















