پادشاهی در یک شب سرد و زمستانی از قصر خارج شد. هنگام برگشت سرباز پیری را دید که با لباس اندک نگهبانی می داد. از او پرسید ایا سردت نیست؟
نگهبان پیر جواب داد: چرا ای پادشاه. اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
پادشاه گفت: من الان به درون قصر میروم و یکی از لباسهای گرمم را می گویم برایت بیاورند. پادشاه داخل قصر شد و به محض ورود به قصر وعده اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد پیرمرد نگهبان را در حوالی قصر پیدا کردند در حالی که با خط ناخوانا نوشته بود:ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کردم، اما وعده لباس گرم تو مرا از پای در اورد.
نتیجه گیری:
گاهی با یک قطره لیوانی لبریز می شود.
گاهی با یک کلام قلبی اسوده و ارام می گیرد.
گاهی با یک وعده یک انسان نابود می شود.
گاهی با یک بی مهری دلی می شکندو ....
پس مراقب بعضی یک ها باشیم که در عین ناچیزی همه چیزند.
موضوعات مرتبط: ادبیات وآداب وسنن دهستان
چطور شد مسجد ابوالفضل علیه السلام دهستان حور احداث گردید؟
گورستان شهیدگاه:
بجان دره سی
هور(حور) درگذر زمان
سِل آغلادی من آغلادیم
قره سو ۱
قره سو ۲
مشاهیر ادبی حور
"سنگر"
ویلکیج:
یاز قیه لرده
ریشه جاینامهای (دیو داغی)؛ (دیو گوزه) و ( دوه میدانی) در حور
مناجات نامه
فعلا
گل چو از باد خزان، پژمرد و ريخت
کم کاری در وبلاگ حور تقصیر ما نبودبلکه تقصیر بلاگفا بود . این هم اطلاعیه بلاگفا
مشکلات باز سازی حمام قدیمی حور نظر شورا
توضیح
بایاتیلار(۱۰)
در باره حمام حور
سایت اسلاید اسکین طراح قالب وبلاگ حرفه ای با امکانات عالی














