لطفا از تمام
مطالب مربوط به روستای حور دیدن فرمایید.
http://www.hur.blogfa.com
توسط:جلال امجدی | |||||
پیرمردنارنجی پوش درحالیکه کودک را دراغوش داشت باسرعت وارد بیمارستان شدوبه پرستارگفت خواهش میکنم به داد این بچه برسید بچه ماشین بهش زد و فرارکرد. پرستار::این بچه نیاز به عمل داره بایدپولش پرداخت کنید/. پیرمرد::امامن پولی ندارم پدرومادراین بچه راهم نمیشناسم خواهش میکنم عملش کنید من پولش تا شب براتون میارم /. پرستار:: پس بادکتری که قراره بچه راعمل کنه صحبت کنید ./ امادکتربدون اینکه به نگاهی به کودک بیندازه گفت این قانون بیمارستانه .؟ صبح روز بعد ::::::: همان دکتر سر مزار دخترکوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید |
جلال امجدی | |||||
موضوعات مرتبط: متفرقه
تاريخ : سه شنبه پنجم دی ۱۳۹۱ | 22:17 | نویسنده : هور اوشاغی |





















لطفا از دیگر مطالب مربوط به روستای حورنیز دیدن فرمایید