
۱- محبت فروغی -در یکی از روزهای آتشین ماه مردادسال ۱۳۴۳ در روستای بهشتی حور پا به این دنیای جهنمی گذاشت الفبای زنده ماندن را از زمزمه های پدر و نحوه مهر ورزیدن را از دامن پر مهر مادر یادگرفت. پدر دستش بگرفت وبه مکتب مستوفی الممالک پا به پا برد در دوازده سالگی کوله بار سنگین هجرت را به دوش گرفت وجهت ادامه تحصیل جلای وطن نمود . در دنیای بی مهری وارد مدرسه مهرگان شد وبا راهنمایی معلمان دلسوخته وانقلابی رهسپار دبیرستان ابومسلم اردبیل شد وآن زمانی بود که هموطنانش ابومسلم وار در اقصی نقاط وطن بر علیه استبداد در حال انقلاب بودند. بعد از پیروزی انقلاب وارد مرکز تربیت معلم رجایی تبریز شد مرکزی که صدها نویسنده شاعر ومعلم انقلابی در آن تربیت یافته وبا ظلم جنگیده بودند. در سال ۶۴ وارد دانشگاه علامه تهران شد وبعد از اخذ درجه کارشناسی موفق به اخذ درجه کارشناسی اارشد از دانشگاه آزاد رشت گردید از سال ۱۳۷۰ بطور پیوسته در دانشگاهها وموسسات آموزش عالی تدریس می نماید
۲-محمد موسی زاده -تمام دل تنگی هایش برای ماندن و سرودن از سال ۱۳۴۵ در روستای اورنج آغاز شد ، ماندن در گرداب ثانیه ها و سرودن در تداوم لحظه ها با هجوم واژه های گُر گرفته !! روزهای بازیگوش دورة ابتدایی با شور و هیاهوی کودکانه در زیر سایه سارمهر پدر و مادر سپری شد ،در بلوغ احساس ایام راهنمایی جرقة واژگان بر جریدة جویبار ذهن زده شد و تپیدن های دوران دبیرستان را که شرح شرحه های حنجرة پر طنینش را به فریاد می کشید ، در اورنج ، اردبیل ، نوشنق وعنبران به اتمام رساند.
۳- جعفر ابراهیمی (شاهد) -در سال 1330 در روستاي حور اردبيل چشم به
جهان گشود و تا ده سالگي در همان جا به سر برد سپس به تهران سفر
كرد و در همان جا ساكن شد .در غربت ؛ چشمهايش خالي ست.دستاهايش بسته است.
شب نشسته در او.خوابهايش خسته ست.خانه اش تاريك است.شده در ابر
رها آفتابي دارد.آن سوي پنجره ها.كاش مي شد مهتاب.ميهمانش مي شد
ماه از پنجره اش.همزبانش مي شد.چشمهايش خالي ست.دستهايش بيدار
كاش امشب مي بود.پشت در، فصل بهار.
موضوعات مرتبط: آشنایی با شعرو شعرای منطقه




















